چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت
|
|
دل شکستی شک نکن،یک روز جبران میشود
|
|
|
|
|
نیمه شب رفتم دره میخانه نزد پیر می فروش
|
|
|
|
|
اهل خوزستانم
جانمازم سجاده ایست ریسمانش کرخه و کارون و هور
روی این سجاده نقشیست روان اما خشک
تَر
|
|
|
|
|
در ملك همين دنيا هر جا گذر كردم
ديدم همه جا دين بود من دين وعمل كردم
پيري سخ
|
|
|
|
|
من درآن هیبت
من درآن هیئت
پسرکی دیدم
که به گردن طبلی داشت
پسرک ، مناعت طبعی داشت
|
|
|
|
|
در اقتناص کلاغ ها
زمان چمباتمه میزند
موهایی در تپش
…
|
|
|
|
|
چه زیباست!
در میان دستانم طلوع می کنی
و من ذره ذره وجودم را درتو می نوازم
...
|
|
|
|
|
هر لحظه
مَنی میمیرد
اینجا محل اشراق مترسک هاست!
….
|
|
|
|
|
مولای یا مولای
چون علی مولایَ یا مولا کند
من چه گویم تا که در را وا کند؟
|
|
|
|
|
پروانه اما ز شوق عشق 🌿 .....
|
|
|
|
|
دست ها یش چروکیده
احساس اش چروکیده
نفس اش چروکیده..
|
|
|
|
|
باز هم شب شد و من در تب و تابم بانو
|
|
|
|
|
گفتی هنوز همنفسی با شعر
هم صحبت است با دلت آیا شعر...
|
|
|
|
|
رفتی که هوای عشق را سرد کنی
|
|
|
|
|
دست از دلم بردار اینجا جای ما نیست
|
|
|
|
|
مانده ام با دلی غمگین ای جمع عاشقان
خوشا قدم میزنی دوست درمیان زائران
|
|
|
|
|
هوای محرم
شد محرم هوای دلم بوی کربلا گرفت
بی روضه خوان دوباره دل من عزا گرفت
مرغ شوریده ح
|
|
|
|
|
در حسرت روی تو من دیده به در دارم
|
|
|
|
|
با شور عشق بتازم،با توسن خیالم...
|
|
|
|
|
ورود کاروان امام حسین(ع) به کربلا
|
|
|
|
|
تو را می بینم و با دیدن تو آه کوتاهم
حکایت می کند از عمق سوز و درد جانکاهم
|
|
|
|
|
ئاگاداری مێژوومان
جاروهجارێ فهرامۆش دەکا...
|
|
|
|
|
احساساتم گل دادهاند!
از رقص پروانهها
--در درونم میفهمم.
لیلا_طیبی(رها)
|
|
|
|
|
چشم باز کن،
آییی بید مجنون،
--بهار در راه است.
رها فلاحی
|
|
|
|
|
در شب عیدم از خدا کرده ام ارزو تو را
سیزدَهَم به در شد و باز تو دل نمیدهی
|
|
|
|
|
ای روشن ، از تو جان من
چشمانت ، آشیان من ..
|
|
|
|
|
هم خوبـم و هم بد ، بد و خـوبی ز من آمـوز
یک عـبـرت و صـد پـنــد ادیـبـانـه ؛ منـم مـن
گـاهـی تـِـم
|
|
|
|
|
می رسد هر دو به گوشم نغمه ی ناقوس ها
سوزم وخم نکنم سر پیش این فانوس ها
|
|
|
|
|
باغ از زاغ تهی نیست گرفتار شدم
خبر از بلبل آشفته سر دار شدم
هجرت عشق به اقلیم وفا باعث شد
خانه
|
|
|
|
|
کشته خشخاشی ، تمنا مُل چرا؟
|
|
|
|
|
دیشب خفه ات کردم و باز آوردی
در پرتو عشقش تو نیاز آوردی
صد بار من ار خوف رجایش بودم
لیکن تو چرا س
|
|
|
|
|
دنیا فقط در رنگ خون انا الیه راجعون
ساقی بده آن تیشه را باید رویم تا بتکده
|
|
|
|
|
شعرخوانی خدا آغاز شده بود
|
|
|
|
|
دنیا در حال عجیبی است مهدی
گویند که نزدیک ظهور است مهدی
((مهدی صدری))
|
|
|
|
|
ناگفته ندارم چون ناگفته مرا دارد
یک واژه ی آغازم یک نکته ی پایانم ...
|
|
|
|
|
با تو گدا بودن شبیه پادشاهیست..
|
|
|
|
|
اینجا تهران است ساعت ۲ شب
|
|
|
|
|
من خود خمار شعرم و شعرم خمار توست
من درحصار این دل و دل درحصار توست
|
|
|
|
|
خواب خوش می دزدم از چشم اهالی غزل
|
|
|
|
|
این هم غزلی نذر دو چشمانِ تو" بانــو
|
|
|
|
|
داستانکِ صوتیِ پسرِ آقا معلّم
|
|
|
|
|
سینوههٔ قلبِ اِبنِ سینایِ منی
|
|
|
|
|
بار الها بخششی کن شرمسار یم نا سپاسی کرده ایم
|
|
|
|
|
آیینه ی بدبینی خود را بشکن
این ژست و پُز دینیِ خود را بشکن
|
|
|
|
|
خاندانی از قافله نور رسید
کوکب رستاخیز نبی بر پا شد
همه در هم همه ای در تصویر
برگ سبزی به بهاری و
|
|
|
|
|
از چه روی ز یاد من
از چه روی ز یاد من، ای که تویی جهان من
هر نفسم به یاد توست، ای که ز توست جان
|
|
|
|
|
تورا ز آفاق
ربوده اند
حیاط خانه ی ما هنوز
گیج است
|
|
|
|
|
هر كس حقيقت آموخت فرمان آن خدا را
بايد زِ خلق بيند هر جور و هر جفا را
سر
|
|
|
|
|
تو را نفس میکشم
و به تو نیازمندم
چون خاک تشنه به باران
|
|
|
|
|
گاهی اشکی آرام وبی صدا...
|
|
|
|
|
وقتی او را گفتند باید ،
به اجباری رَوَد
بسی روحش ،
شیلنگ تخته انداخت
|
|
|
|
|
منگ خماری یک خورشیدداغ بود
پاییز روستایی . . .
در بدرقه واپسین روزهایش
|
|
|
|
|
نگاه شهر هنوزم به ارتفاع تو است
|
|
|
|
|
تبر به ریشه ام بزن
من عاشق تبر شدم
در آوار زندگی
از عشق در به در شدم
تبر بزن تبر به دست
غایم
|
|
|
|
|
آن که آشفته کند حال جهان
روزیش گردد نهان در خاکدان
ای که آغوش کشی هر صنمی
پی بتخانه بر
|
|
|
|
|
پرده آخر
رُخسار نگار منظر و در دست ساغر و سبوست
مطرب بزن ، که رقص پردهٔ آخرم آرزوست
محمد گلی ا
|
|
|
|
|
بوده ای در شعر من مضمون خاطرخواه ،ماه
با تو حتی می شود بر تخت ذهنم شاه ،ماه
|
|
|
|
|
زمان بی پناهی تکیه بر اغیار باید کرد
که گاهی سر به روی شانه ی دیوار هم خوب ست
|
|
|
|
|
هر لحظه به عشق مُهر انکار زدی
|
|
|
|
|
نوبتت دوباره میشه تاسو میندازی رو تخته
عدد سه را نشان داد ببین حرکتت چه سخته
|
|
|
|
|
تنم رنجور و بیمار است، بیا امشب طبیبم باش
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۸۱ پست فعال در ۱۵۴۸ صفحه |