يکشنبه ۲ دی
اشعار دفتر شعرِ رهایی ۲ شاعر رها فلاحی
|
|
خورشید که سر میزند،
ماه
با
ستارگان چه خوابی میبینند؟!
رها_فلاحی
|
|
|
|
|
کبوتری در شعرهایم،
لانه کرده است!
-- من به پرواز در خواهم آمد...
رها_فلاحی
|
|
|
|
|
سیاه، قرمز، سبز،
آبی، بنفش، زرد،
رنگین کمانی در جعبه!.
رها_فلاحی
|
|
|
|
|
مداد رنگیهایم،
رنگ به رنگ
میکشم بر کاغذ
مداد سیاه میخندد!
آه،،،
دنیا به اندازه کافی سیاهست
|
|
|
|
|
شب ستارهها میدرخشند،
اما چشمهای تو
--دیدنیست!.
رها_فلاحی
|
|
|
|
|
ماه که خوابید،
سوسوی ستارهها
تنها دلخوشی آسمان شد.
رها_فلاحی
|
|
|
|
|
عروسکها بزرگ نمیشوند،
اما،،،
خاطرههایش چرا...
رها_فلاحی
|
|
|
|
|
چشم باز کن،
آییی بید مجنون،
--بهار در راه است.
رها فلاحی
|
|
|
|
|
مرورم کن!
بخوانم باز!
من خواندنیترین کتابم...
--یک کودک.
رها_فلاحی
|
|
|
|
|
باران!
بگذار بخوانند،
صدای گنجشکها هم زیباست...
رها_فلاحی
|
|
|
|
|
آسمان ابریست
و خدا میبارد
نمنمک
بر زمین...
رها_فلاحی
|
|
|
|
|
عروسکم دق کرده
آه از
یک تنهایی بلند...
رها_فلاحی
|
|
|
|
|
اشکهایم،
بارانیست یکریز
میبارد از بلندای آسمان...
رها_فلاحی
|
|
|
|
|
خیلی خیلی سرد است،
اما در کنار تو،
خورشیدی در پیراهنم دارم!.
رها_فلاحی
|
|
|
|
|
باران میبارد،
خدا،
آرزوی دشت را بر آورده کرد!.
رها_فلاحی
|
|
|
|
|
دلتنگیهایم را
از من بگیر!
|
|
|