يکشنبه ۲ دی
اشعار دفتر شعرِ عاشقانه شاعر عسل ناظمی
|
|
از آسمان اشک روان است
در دل ها عشق بی نشان است
|
|
|
|
|
من به غارتگری چشم تو عادت دارم
|
|
|
|
|
باید سهم خود را از این دنیا می گرفتم
سهم من فقط یک بوسه بود
|
|
|
|
|
ای آنکه ترا می شناختم
همچو باران در اشک قطره ها
|
|
|
|
|
با کدامین چشم می شود
به انتظار دیدن روی ماه تو شد
|
|
|
|
|
من شهر عشقم، اگر مسافرش تو باشی
|
|
|
|
|
در تلالوهای عاشقانه یک نگاه
|
|
|
|
|
مجنونی را در عاشقی با تو چه حیران دیدم
|
|
|
|
|
وقت است که تو آیی و گیسو بگشایم
مویم پریشان شود بر روی زیبای نگارم
|
|
|
|
|
سالهاست که به عشق تو دلداده ام
|
|
|
|
|
یارا چرا با من بی وفایی می کنی!
از فراق و دوری آواز خوانی می کنی!
|
|
|
|
|
آنجا که دل عاشق شد کعبه همانجاست
|
|
|
|
|
دیگر کسی بر در این سرای زنگ نمی زند
به کلبه احزان غم سرا هم سنگ نمی زند
|
|
|
|
|
بی قرارم شبها از برای دوری و فراق تو
دلتنگی هر شبم از برای دیدار به شوق تو
|
|
|
|
|
دلا از چه غمگینی، عشق تنها فراق یار نیست
|
|
|
|
|
ای یار غمخوار مرا، اَر چه اینجا و آنجا می بری
از دل میخواهی مرا، باز این دل را به یغما می بری
|
|
|