دوشنبه ۱۹ خرداد
|
دفاتر شعر محمود حشمتی(سپیدار)
آخرین اشعار ناب محمود حشمتی(سپیدار)
|
به شرطِ باران، به شرطِ تو
این روزها
هرچه حرف هست
از گلوی گلدانها میریزد
دیشب ماه
بر شانهی درختی بیپرنده گریه میکرد
و من به او نگفتم
که تو
سالهاست از این کوچه نگذشتهای
مرا ببخش
که گاهی از عطشِ نبودنت
با لیوانی از خیالت وضو میگیرم
و به نیّتِ دیدار
نماز میگذارم
به قبلهی عکسِ قدیمیات
چیزی در من
مدام خشک میشود
در سایه یِ صدایی که نرسید
در خنکای چشمی
که هزار بار
از پشتِ خواب
نگاهم کرد
در هر عطرِ عبوری
کمی از توست
کمی از ماهیِ بیبرکه
کمی از گندمِ بیخوابِ دشت
و اندکی از پرندهای که
کوچ را تنها به اعتبارِ آغوشت بلد است
من ایستادهام
در ایوانِ یک احتمالِ بعید
که شاید بیایی
به شرطِ باران
به شرطِ تو
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و درود بر شما استاد گرامی دم شما گرم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
حلاوت بخش معنی دربیانها
درود برشما جناب حشمتی عزیز
وچقدررر این شعر سپید روسپید و قشنگ بود
آفرین لذت بردم
🌼یکی از زیباترین شعرهای سپیدی بود که خواندم
موجز و خیال انگیز بادرونمایه ای عاشقانه وزبانی نرم ولطیف ودلنشین سرشار ازعاطفه و آرایه های ادبی وتصاویر بکر
بسیار عالی شروع شده بود وعالی هم به پایان رسیده بود
بااجازه تون چندخطی بر این اثر زیبا نوشتم :
✔️🌼 دربنداول :
این روزها
هرچه حرف هست
از گلوی گلدانها میریزد
شاعر به زیبایی به گلدانها شخصیت بخشیده
ریختن حرف ازگلوی گلدانها بسیارزیبا وبکربود و پرازمعنا
به نظرم شاعر از گلدانهایی می گوید که به علت کسالت وبی حوصلگی صاحبشان حال واحوال خوشی ندارند و دارند خشک می شوند خیلی خیلی عمیق وزیبا بود.
همانطور که می دانید وقتی که معمولا کسل وبی حوصله ایم به همان گلدانهای خانه هم آنجورکه باید رسیدگی نمی کنیم واین بند با این تصویر زیبا کلی حرف دارد درخودش
✔️🌼دربند دوم :
دیشب ماه
بر شانهی درختی بیپرنده گریه میکرد
و من به او نگفتم
که تو
سالهاست از این کوچه نگذشتهای
دراین بند هم شاعر به زیبایی از صنعت تشخیص بهره برده و به ماه شخصیت بخشیده ماهی که برشانه ی درختی بی پرنده گریه می کند
وچه زیبا دلتنگی وتنهایی اش را به تصویر کشیده و همزاد پنداری کرده با ماه ودرخت بی پرنده
وبا او حرف زده وگفته من به اونگفتم که تو سالهاست ازاین کوچه رد نشده ای یعنی اینکه من به اونگفتم که من هم سالهاست مثل او تنهایم
درواقع هم ماه هم پرنده و هم شاعر هرسه ازتنهایی عمیقی رنج می برند....
آفرین خیلی زیبا بود این تصویر
✔️🌼دربند سوم :
مرا ببخش
که گاهی از عطشِ نبودنت
با لیوانی از خیالت وضو میگیرم
و به نیّتِ دیدار
نماز میگذارم
به قبلهی عکسِ قدیمیات
وضو گرفتن با لیوانی ازخیال خیلی تصویر بکرو زیبایی بود چه زیبا دلتنگی را به تصویر کشیده شاعر
✔️🌼دربند چهارم :
چیزی در من
مدام خشک میشود
در سایه یِ صدایی که نرسید
در خنکای چشمی
که هزار بار
از پشتِ خواب
نگاهم کرد
دراین بند هم که حرف اصلی شاعر در واقع همینجا زده شده
خشک شدن چیزی درمن شاید منظور افسرده ودلمرده شدن باشه
و به زیبایی انتظار وبی خوابی را به تصویر کشیده شاعر
✔️🌼دربندپنجم :
در هر عطرِ عبوری
کمی از توست
کمی از ماهیِ بیبرکه
کمی از گندمِ بیخوابِ دشت
و اندکی از پرندهای که
کوچ را تنها به اعتبارِ آغوشت بلد است
دراین بند ماهی بی برکه ،گندم بی خواب دشت
خیلی خیلی زیبا وپر از حرف اند ....
منظورشاعر شاید این هست که هرچیزی مرا یاد تو می اندازد
✔️🌼ودر بند ششم :
من ایستادهام
در ایوانِ یک احتمالِ بعید
که شاید بیایی
به شرطِ باران
به شرطِ تو
ایستادن در ایوان یک احتمال بعید بسیارزیباست
شاعربه زیبایی شخصیت بخشی کرده
و از انتظاری می گوید که می داند بیهوده است ....
🔷️🌼این شعر تمام مولفه های یک شعر سپید خوب را داشت مشخصه که شاعر کارش را خوب بلد است و خیلی راحت می نویسد وبرای بیان منظورش از المانها ونمادهای دم دستی اش به زیبایی تمام بهره برده وتصاویر جدید خلق کرده ....
آفرین
موفق ترباشید ان شاالله
تیک نقد رافعال کردم که بقیه ی دوستان هم بهره ببرند از این شعر زیبا .....