جمعه ۷ دی
اشعار دفتر شعرِ کلاسیک شاعر شقایق رضازاده
|
|
چه نیازی به دختر غربی؟
دلبر موطلایی ات بودم
|
|
|
|
|
تنها دلیل یخ زدن دی ماه و برفش نیست
سرما دوچندان می شود وقتی دلی تنهاست
|
|
|
|
|
برای من بنویسید کربلا لطفا
|
|
|
|
|
زمان بی پناهی تکیه بر اغیار باید کرد
که گاهی سر به روی شانه ی دیوار هم خوب ست
|
|
|
|
|
دلی که درد کشیده از این که هی بشود
اسیر آدمکی بی وجود می ترسد
|
|
|
|
|
شبیه ابر بهاری ببار همسایه
|
|
|
|
|
با زبان عادی گاهی بگو که عاشقی
هر دقیقه شعر خواندن زیر باران پیشکش
|
|
|
|
|
اسم خشک و خالی ام کافیست، جانان پیشکش
|
|
|
|
|
یکی میره که فرداشو بسازه
یکی پابسته ی تقدیر میشه
هوای پرزدن توی سرش نیست
به جای هردوتاشون پیر میش
|
|
|
|
|
شناسنامه خطوط سیاه لازم داشت
|
|
|
|
|
عاشق شدم آب از سر من رد بشود
|
|
|
|
|
پرچیده سروی زیر پوتینش رجز می خواند
فریادهای آدم مغرور دیدن داشت
|
|
|
|
|
با پای خودت توی لجن می افتی
|
|
|
|
|
آرام و متین است، سَوای چشمش
|
|
|
|
|
روز شادی می رود، فصل عزا هم می رسد
نرم نرمک نوبت اشک شما هم می رسد
|
|
|
|
|
بیزارم از اون لهجه ی شهریت
|
|
|