جمعه ۷ دی
دهاتی شعری از شقایق رضازاده
از دفتر کلاسیک نوع شعر چهار پاره
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۳ دی ۱۳۹۶ ۲۲:۵۴ شماره ثبت ۶۱۶۶۰
بازدید : ۱۵۳۰ | نظرات : ۱۶
|
آخرین اشعار ناب شقایق رضازاده
|
این زندگی چه لذتی داره
وقتی که توی شهر تنهایی
از چی خجالت میکشی هر روز؟
هرجا بری باز اهل اینجایی!
.
بیزارم از اون لهجه ی شهریت
از طعنه های هر شبت سیرم
انگار شانت تو خطر میره
وقتی که میگم: جانه بیمیرم
.
من حرفتو اصلا نمیفهمم
یعنی چی که میخوام تنهاشم؟
یادت نمیاد عاشقی هامون؟
اصرار داری که جدا باشم؟؟
.
بازم نگا کن، من همونم که
رو دامنش دستات گل میکاشت
چی شد نشستی قاطیِ سنگا؟
لهجه م چه ایراد فجیعی داشت؟
.
اون موقع لیلی بودم و قندا
هی آب میشد توی شالیزار
دیوونه بودی و نمی دیدی
با مانتوام یا دامن گلدار
.
خوش بودم و محصولمون هرسال
با بوسه های تو درو میشد
تهران که رفتی عشق یادت رفت؟
تی دور بگردم گفتنا چی شد؟!
.
با باد و بارون عشق میکردیم
تو مزرعه جامونو یادت نیست؟
اونقد دماغت غرق عطره که
بوی برنجامونو یادت نیست؟؟
.
ما آدمای ساده ای بودیم
جای رژ گونه وفا مد بود
تو روستا دلواپسی هارو
از یاد می بردیم خیلی زود
***
از لنز و رنگ موش بیزارم
سرخ و سفید و ساده می مونم
عشقای شهری نوش جون تو
من یه دهاتی زاده می مونم
#شقایق_رضازاده
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا و پر احساس