شنبه ۳ آذر
اشعار دفتر شعرِ برکه شاعر رحیم فخوری
|
|
بسلامتی دلتنگی های تو . . .
|
|
|
|
|
بهار دلانگیز را بر لحظه لحظه های زندگیتان آرزومندم
|
|
|
|
|
امشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شایدبخواب شیرین فرهادرفته باشد
حزین لاهیجی
|
|
|
|
|
به اوج می برد بد مستی شعله را
جنون طوفان . . .
|
|
|
|
|
او اشهد خود می خواند
من ترانه " تو ای پری کجایی " *
|
|
|
|
|
دارکوب می نوازد
قورباغه ابو عطا می خواند
|
|
|
|
|
هیچ خیابانی تنهاییم را باور نمی کند
|
|
|
|
|
معاهده دیگریست
درترکمنچای
|
|
|
|
|
الهه ناز ، حسرت
بنان ، حسرت
آواز تو ، حسرت
|
|
|
|
|
مشعل ها را باید افروخت
فانوس دریایی میعادگاه خفاشان است
|
|
|
|
|
بی آنکه بتکاند لبی
حرف می زند حاجت چشمانش
|
|
|
|
|
صورخیال در پی تصویرکشمکش ریشه وباد
|
|
|
|
|
بوقت دلتنگی هام
سمت خفا می روم
تاکه صدایم کنی
فقط به نام خودم
|
|
|
|
|
مجنون تری زین میان
می زند به زیر آواز
شماراقسم به نماز این باران
|
|
|
|
|
همینجاست که بایدرها کنی دستش را
|
|
|
|
|
واکاوی تخیل شیشه آینه وش را
|
|
|
|
|
منگ خماری یک خورشیدداغ بود
پاییز روستایی . . .
در بدرقه واپسین روزهایش
|
|
|
|
|
گاهی زرد . . . واوقات بسیار ی سرخ بود رنگ رخسار گلگون تو
|
|
|