او اشهد خود می خواند
من ترانه " تو ای پری کجایی " *
آنجایم که عاشقت شدم
تنهای تنها نه . . .!
قُوی پیری نیز هست
من ردپایت را می جویم
او می لیسد
رد شِنایی را در کرانه برکه
آنچنانچه باحِرص و اشتیاقی میبویمت
او بسلامتی عهد وپیمانش **
پیمانه ها می نوشد چه مستانه
ماهیان در تماشای رقص سماعیش
ومن درصلیب بُهت گمشده هایم
غبار رُفت وروب چادرت روی خاک
هنوز جا مانده بر تارک زمین
نقش و نگاره لبانت با آن بوسه های داغ
شاهکاریست روی تختته سنگ سرخ رنگ
که هردو نشسته بودیم در امانش
و سایه هامون در آغوش هم
شیرین می خوابید رگ خوابم
همیشه روی بالش حریر نگاهت
مزرعه سفید بابونه ها یادته!؟
کناری خاک می کنم فرسوده خاطراتت را
اوه عزیزم ! اخم چرا . . . !؟
می کارمشان جوانه زنند دوباره
خدای ی ی ی ی من!؟
برکه را !!!!!!!!!!!
ندیده بودم ،آدمیزادی سوار بر قو
سمت خدا پرواز کنند . . .
------------------------------------------------------
* آرایه تضمین ازشعر استاد ابتهاج
** نقل است قُوی آنجا بمیرد که عاشق میشود
رحیم فخوری نیمه دوم خرداد 1402
زیبا و پراحساس بود 👏🌺🌺