ضمن عرض ادب و احترام خدمت استاد ملحق گرانقدر و همه دوستان نازنینم در سایت وزین و دانشسرای شعر ناب
جاداشت برای عرض تبریک روز دختر رازود تراز اینها خدمت دختران شایسته و خوب وادیبم برسم لیکن زندگیست با کلی مشغله برای ما پیرمردان😉 یک شعر ناقایل هم تحفه این حقیر برای همه عزیزان و فرزندان گلم
سلامی چو بوی خوش آشنایی بدان مردم دیده روشنایی
درودی چو نور دل پارسایان بدان شمع خلوتگه پارسایی
نمیبینم از همدمان هیچ بر جای دلم خون شد از غصه ساقی کجایی
بله متاسفانه جای بعضی از دوستان دلی و خوبم را خالی یلفتم در سایت که بسیار مشتاق دیدارشان هستم
" شعر رقص باله مژگان" را دقیقا بعداز اتمام تابلو جنگل که همین دوسه روزه تمامش کردم و در همین جا نیز تصویرش را
خواهم آوردکه با همین حس و حال نوشته ام وتقدیم به نکاهها عاشقانه و و احساسات شاعرانه شما سروران و دوستان ادب و هنر پرورم می کنم
مخلصتان رحیم فخوری
جولانگه روح من است
مه پس از بارانی که
چون چادر سپید نوعروسان
می پوشاند تن خیس جنگل را
تکه نوری از روزنه دو شاخه بلوط
بشارتیست از مهرخورشید
تا ببوسد آفتاب
بابونه های تَر و تب دار را
هوائی کرده جوجه تیغدار بالغ و بدجنس را
پیچ وتاب ماده ماربا پیرهن گلی زرد ش
سنجاب وروجک دهانش بد جوری بوی پونه می دهد
پیش پای تخته سنگ سبزپوش و خزدارش
می خرامد نازْجویباری
وزغی هفت خط با آوازی مضحک
دامی نهاده بر سر راه دلِ سنجاقک بزک دار و رقاص
کشیدم این منظر فریبنده بربوم عشق
اما نگارا...
چشمان تو زیباتر از هر بیشه ایست
در صحنه دل آشوب نگاهت
که گویی تللو فراز آبشار بلندیست
تا سرنگونی
به آغوش سرد رود گریز پای دره
نیمه دوم اردیبهشت 1403
ارادتمند فخوری
بسیار زیبا بود
تابلو نقاشی نیز به همچنین
پایدار و برقرار باشید 👏🌺🌺