سلام و درود مجدد استاد فخوری ارجمند
بااجازه ی همگی ِ همکلاسی ها و میهمانان صفحه ارزشمندتان .
پدر گرانقدر ضرب المثلهای تورکی و فارسی و عربی و انگلیسی و کُردی نیز دیگر زبان های کشورهای مختلف مثل ژاپن و چین و فرانسه ، اغلب گنجینه هایی از حکمت و دانایی هستند که از حکیمانِ پیشینیان به یادگار داریم .
این ضرب المثلِ خاصِ تورکی که بدان اشاره نمودید ؛ به نظرم ، معنایی منفیاندیش و قاضیمَنِش در نزدِ بکارگیرنده اش دارد و منظورِ گوینده ی آن اغلب از این ضرب المثلِ معروفِ تورکی این است که : فلان کس اگرچادر داشت و می توانست بیرون برود ( و در اجتماع حاضر گردد) خوب فتنه بپا می کرد ولی اسباب فتنه واسَش فراهم نیست ؛ پس خداروشکر که چادر ندارد !
استاد ارجمند آقای فخوری ارجمند پُرسشی دارم واقعاً آخه چرا ما انسانها در اکثرِ حالات و رویدادها اگر با کسی دلخوری یا سوتفاهمی پیش آمده داریم ؛ مستقیم به خودش نمی گوییم ؟ ! مثلاً اگر خداناکرده حرفی یا کدورتی بین شما و مدیرِ سایت یا هر بزرگوارِ دیگری ، به هر دلیلِ ممکنی ، پیش آمده است پس چرا آن را مُستقیماً به خودش نمی گویید و باهمدیگر بی دخالت ِ مای نوعی ، گفتگو و حل و فصل نمی نمایید؟ ! چرا رُک با هم صحبت نمی کنید ؟ منِ نوعی اگر باکسی مشکلی پیش بیاید ؛ حتی اگر آن شخص نپذیرد یا ازم متنفر هم بشود ؛ حتماً می روم و مستقیم و خالصانه به خودش می گویم و فقط باخودش مطرح می کنم وجداناً می توانید بپرسید بارها و بارها پیش آمده که ازین رُک گویی ام ؛ رنجیده اند افرادِ مختلف ؛ ولی این کار وجداناً بهتر از آن است که آدمهای دیگرِ پیرامون مان را که اطلاعی هم از موضوعِ پیش آمده ی بینِ آن دونفرِ ازهم رنجیده ؛ شاید ندارند و مثلِ من بی خبرند را با بیانِ غیرِ مستقیمِ اینگونه رنجیدگیها از هم به چالش و رو دروایستی و کشمکشهای ناخواسته بکشانیم که در ابعادِ گُسترده تر ، این نوع رفتارها ناخواسته باعثِ چندقطبی شدن های مَحافل و اختلافاتِ شدیدِ بی مورد و فتنه های عظیم و آسیب های جبران ناپذیر و بزرگنمایی ها و کدورتهای تردیدآلوده ی ادامه دارِ بی مورد و قضاوت های نابجا در حقِ همدیگر و فرو رفتن در غفلت های عمیق که همگی ِ اینموارد ، ظلم به نفس و حقّ الناس و حقّ الله را در پِی دارد ؛ میانِ انجمن ها و افراد می شود و به نظرِ من صحیح نیست . که الحق اینطوری اگر باهمدیگر روراست صحبت کنیم ؛ و از صمیمِ قلبِ - بدونِ غرورهای کذایی در تقابل با یکدیگر - حرفِ همدیگر را گوش بدهیم و بپذیریم و درست عمل کنیم ؛ - چرا که یگانه خدا دو عدد گوش و یک عدد زبان به انسان ها و خلایق بخشیده است و در کتابِ قرآنش هم خدا همیشه صفتِ زیبای سَمیع را مقدّم بر بصیر و علیم و خبیر آورده است - اینگونه کدورت ها به مددِ الله تعالی رَفع و پاک می گردد و دلها از هم سخت و بی وقفه نمی رنجد و در واقع ، کرامتِ انسانها هم بدونِ تبعیض و تردید و غرور و کینه و هر قضاوتِ ناشایستی در حقِ همدیگر ، بدونِ دخالتِ دیگران و یا برخی یاوه گویانِ فرصتطلبِ فتنهجویِ دوستنَمای آلودهذهن ( دور از حضورِ شریف این محفل البته ) ، حفظ می شود ان شاء الله
😌
امیدوارم بازم تکرار می کنم امیدوارم که مجدداً شاهد حضور ارزشمند و بی دغدغه و نورپرور شما در سایت شعرناب باشیم
.
و به قولِ حافظ علیه الرحمت و التَهیّت :
یکی ست تورکی و تازی ، درین مُعامله حافظ
حدیثِ عشق بیان کن ؛ به هر زبان که تو دانی
از اطاله ی کلام عذرخواهم
دلگویه ام تقدیمِ یکایکِ شعرنابی های ارجمند:
من از زمین و زمان شاکیانه دلگیرم ...
که لحظه لحظه زنده می شوم .. وَ می میرم
مگر نگفت خدا که نمی بَرَد خوابش... ؟!
چرا به زودیِ این قَدرِ فهم من دیرم؟
نگاه کن سَرِ چشمه نمانده آبی خوش
گلوی حادثه ام بُمبِ زخمِ شمشیرم
سرودِ شَهرِ امیدِ نَفَس فراز آواست
سلامی از سوی ِ فرماندهانِ آژیرَم...
درونِ ناله ی داوود کوهکن در پیش
ز بیستونِ تبِ عشق نعره ی شیرم
سحر سفیرِ غمِ کودکانِ پاییز است
ستاره چَشمکِ کینه زده به تصویرم
ببین که جامِ سکندر به دُردِ غم پُر شد
در ارغنونِ فَلاطون شرابِ جانسیرم
تمیزِ خوب و بد از هم که کارِ انسان نیست
کلافِ سَرگُمِ تبعیضِ فقر در زیرم
شکیبِ روشنِ آیینه ی ز غربت مات
گمان نکن که غبار از بهانه می گیرم
من از ازل به رگِ عشق .. سُرخ می جوشم
طلایه دارِ جنونم کشانده زنجیرم
بااحترام -
دختر و خواهر و شاگرد کوچک اینجمعِ شریف
کوهواره
سه شنبه ۲۸ آذرماه ۱۴۰۲ ه.ش
درپناه امن یگانه خدای مهربان ،
همگی تان سعادتمند و سرافراز باشید.بدرود
استاد فخوری زیبا بود.
موفق باشید.
۰