خبر اومد تو بندر خنجری تیز
بریده بند دلهای شکسته
یه موج انفجار ناگهانی
تموم بندر و از هم گسسته
دوباره کشتیامون توی بندر
کنار موج غم ، پهلو گرفته
میون آب و آتیش خون مظلوم
به جرم بیکسی سکو گرفته
دوباره دست بی رحم زمونه
فضای آسمون و تیره کرده
مگر فصل زمستون اومده باز
خزون اومد هوای خونه سرده
مث پرواز بی بال پرنده
بدن ها تو هوای تیره رقصون
کیه مسئول این سم کشنده
شده چشمای بندر خون و گریون
دوباره آتیش افتاده به این خاک
شدن پرپر گلای نوبهاری
شد از تیغ بلا زخمی دلامون
زمین بازم شده رنگش اناری
عزیزامون و سوزوند و ذغالش
سیاهی های تقدیر و نشون داد
چقدر این خاک سرتاسر عزادار
برای حفظ جون خود جَوون داد
مث بغضی که راهش رو میبندن
صداها تو گلو مونده دوباره
صدای ضجه های مادرا هم
اثر تو گوشای بسته نداره
شقاوت چادرش رو پهن کرده
رو سقف بی ستون خونه هامون
فلک بختت بسوزه کوه غمها
ببین افتاده روی شونه هامون
چه پرواز غم انگیزی فلک وای
چطوری موندی و کاری نکردی
کشوندی و سوزوندی و گرفتی
چرا سر توی انباری نکردی؟
خدایا بسه دیگه اشکامون رو
یه ریز داریم واسه دردا می باریم
وطن داغ جدید بندرت رو
کجای این دل زخمی بزاریم؟
****** ساله کفتار بداندیش
نشسته مثل بختک روی بومت
کسی دیگه نمیبینه خوشی رو
بزن بشکن دو پای جغد شومت
داریم هر روز توی این قیامت
میمیریم و دوباره زنده میشیم
بهشتت کو خدا اصلا کجایی !؟
داریم تو این جهنم رنده میشیم
یعنی مارو نمیبینی خدایا !
نمیبینی نفس هامون بریده؟
شدیم چوپون بی مزدی که گلش؛
با گرگای گرسنه شد دریده
به اسمت صد قسم این حق ما نیست
شدیم از زندگی مون سیر و نابود
نمونده طاقت و صبری برامون
کم آوردیم خدا کاری بکن زود !
شبا و روزمون رنگ سیاهی
جگرها سوخته قدها خمیده
از اون وقتی که با دین کاسبی شد
کسی ایران و اینجوری ندیده
افسانه_احمدی_پونه
─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─
ایران_تسلیت🖤💔
بندرعبلس_تسلیت🖤💔
سلام و عرض تسلیت