يکشنبه ۹ دی
|
|
مرغ دل، سیمرغ طوفان دیدهی ایام نیست
گر که گنجشکی میان باد و طوفان رفت، رفت
|
|
|
|
|
دو غزل و دو رباعی از مهدی ملکی الف
|
|
|
|
|
مطمئن هستم نخواهی شد برایم بی قرار
|
|
|
|
|
اندازه ی یک عمر شبی پاییزم
|
|
|
|
|
✍️ترانه سرا: م.مدهوش (یامور)❤️
🎧 دکلمه : بانو هستی🌹 احمدی
|
|
|
|
|
و چه مشتاق بودم
که بیایم
تا که ببینم پرواز آخری را
راه بنبست نیلوفری را
کهکشان راه شیری
آسما
|
|
|
|
|
از چشمهی محبّت یک جرعه مزّه کردم
|
|
|
|
|
یه چیزی توو وجودت هست
که انگار توی هیشکی نیست
|
|
|
|
|
در کودکی ام حال جهان رنگ طرب داشت
ایام چه شیرینو مرا طعم رطب داشت
|
|
|
|
|
هیچ کس
مثل من
تو رو باور نکرد
ممنونم بابت
این سادگی
|
|
|
|
|
زیر "باران" میرَوی "بیمن" نرو
از دل وُ جان میرَوی بیمن نرو
من به بـودنهای تـو دلبستهام
از
|
|
|
|
|
شاد باش
وقتی هنوز
زیر درخت مجنون
عاشق می شوید...
|
|
|
|
|
من موجی از دریایِ تو ، هم نامِ تو ، تصویرِ تو / باران به موهایت نشست ، چشمانِ گریانِ من است
|
|
|
|
|
ای عشق قوجایدیم منی جوان ایله دون
من اولمیشیدیم سن احضارِ جان ایله دون
|
|
|
|
|
بزرگتر که می شوی می فهمی
چه نماد بجا و زیرکانه ایست شمع تولد
|
|
|
|
|
گاهی سکوت وصف هیاهوی رفتن است
اصلا سکوت نقطه پایان یک زن است
|
|
|
|
|
دولت عشق تعلق به لب جام گرفت
که ببوسید لبت را و از آن کام گرفت
|
|
|
|
|
حالیا گویم این اقرار من است:
|
|
|
|
|
گر نباشد مادر از کردارِ تو راضی پسر
رو تمنایِ بهشت از دل برون کن خیره سر
|
|
|
|
|
سر این سفره صبحانه مگر...
|
|
|
|
|
یارب رسان نسیم رحمت خود برد یار ما
که از فضل تو بگشا ید گره از رو ز گار ما
|
|
|
|
|
گربه ای هستم سر از یوزان سر از شیران همه
|
|
|
|
|
چه کردم که مرا مبتلا به غم کردی؟
|
|
|
|
|
شاید دنیا همین روزا
فراموشم کنه کم کم
|
|
|
|
|
من خودم نیستم، من°دیگری ام!
|
|
|
|
|
یه روز میاد که زینهمه مُردگی ،
میرم بسوی حیات
|
|
|
|
|
آرزو ها خاکساراند در وفای خوی تو
دلبرانت مار دارند در سرای کوی تو
من همی بر این گمانم دلبری را جست
|
|
|
|
|
گذشت عمر عزیزت فقط به دلتنگی
بمیرمت که به لبخند اشک میریزی
احمدصیفوری
|
|
|
|
|
خدایا خسته ام از خود امید تازه میخواهم
نویدِ یک عبورِ خوش از این دروازه میخواهم
دلم محتاج یک بوس
|
|
|
|
|
داستان نفس ماست، چون گرگ و ميش
عاقبت اين ميش را آيد به نيش
از ازل دانند، عقل و درك بيش
گفته اند پ
|
|
|
|
|
گذشته زندگی کردن نداره
به آیندهات نگا کن بُغضِ سردم
مثه ماهی پُر از کابوسِ خوابم
با یه سیلابْ غر
|
|
|
|
|
از آسمان اشک روان است
در دل ها عشق بی نشان است
|
|
|
|
|
من آشفته دل را ز خمر نادان مترسان
|
|
|
|
|
راهی مرا نشان ده در شهر گیسوانت
|
|
|
|
|
چه منصورها بر سرِ دارها
سرِ پرچمِ سرخِ سردارها
گذشتند، از سر ، سرِ تنگه ها
نشد خم سرِ این سپیدا
|
|
|
|
|
در گرگ و میش نگاهم
دلتنگی نفس میکشد
|
|
|
|
|
وای از روزی که پیچید حور و ماه
روزگاری چون بمیرد هر گیاه
|
|
|
|
|
تضاد .مرگ وزندگی
مرگ خواهد جان ز تن گردد جدا
جسم می خواهد که تن با جان شود
دائما این جنگ درجان
|
|
|
|
|
آتش سوزان عشقت جسم و جانم را گرفت
لذت باغ تنت تاب و توانم را گرفت
حسرت دل کندن از شب های گرم اصفها
|
|
|
|
|
من ازاین دنیا چه میخواستم ،
چه شد !
|
|
|
|
|
ای کوسه که در بحر شلم شولاپی
|
|
|
|
|
از من رو، برنگردون که
من بیشتر، عاشقت میشم!
|
|
|
|
|
جیره خوار ظالمی و ظلم خوبان می کنی
|
|
|
|
|
بعد از یک روز بارانی
شب شد و کوچه ها چراغانی
|
|
|
|
|
زن خلقتی خاص است گاهی شکل انسان می شود
|
|
|
|
|
در تقدیر آینه ها چنین آمد
|
|
|
|
|
دلتنگی ات شیرین ترین آثار هنری است
|
|
|
|
|
از مرگ میکنی به جنایت چرا فرار
|
|
|
|
|
خون شد نگاه زخیرگی عکست بی امان
گردید بدنبالت دلم بی خانمان
|
|
|
|
|
گُم ات" کرده ام!
میان دستانم...
بیا
گل یا پوچ دیگر
بازی کنیم!!
شاید"داده ام
یاد تو را...
|
|
|
|
|
غمگینم
مثل زلال سر پنجه باران
بر روی شیشه چشمهایم موقع کوچ
|
|
|
|
|
گم شدم در میان گمراهی
گم شدن شکل دیگر مرگ است
حال و روزم شبیه پاییزیست
که در آن مرگ، جبر هر برگ
|
|
|
|
|
انگار به خواب رفته است وجدان
انگار به اغما رفته است عدالت
به حراج می گذارند روح عاشق را
به آتش می
|
|
|
|
|
سگِ "دست آموزِ" شیطانِ بزرگ_کافرِ صهیون، دَدِ همسانِ گرگ
|
|
|
مجموع ۱۲۸۶۹۳ پست فعال در ۱۶۰۹ صفحه |