گربه ای هستم سر از یوزان سر از شیران همه
جثه ام کوچک ، ولی در قدرتم حیران همه
در سرم دریایی از دانش ، ولی نابارور !
میزبانِ عالمی هستم ، به من مهمان همه
سینه ام پهناور از ثروت ، فراوان بی مثال
از معادن ، از منابع های من درمان همه
پنجه ام از پسته های خوب و خندان پُر ولی
بهترینش دور بود از این لب و دندان همه
حسرت رنجِ خودم را ، تا همیشه خورده ام
جیب من خالی ولی غیره ، پُر و پیمان همه
دست چپ با دست دیگر تا همیشه یار بود
از نوک سر ، تا به پایم ، چرخشِ دوران همه
از نگارینم ، هزار آوازه دارم در جهان !
نامدارانم به غیرت رستمِ دستان همه
شانه هایم ، قدرتی دارند بی مانندتر
زاگرس البرز و الوندم ، یلِ میدان همه
از ازل پیچیده در عالم صدای عشق در ؛
تیشه ی فرهاد و طاق سنگیِ بستان همه
جد و آبادم سپرده دست من اموالشان!
کوچ کردند از کنارم بهترین شاهان همه
آنچه دارم دور و بر زخمی و بی دستند و پا
باقیِ آنها ، بلاتکلیف و بی وجدان همه
باید از چنگال تیز خود دوباره همتی ؛
پس بگیرم آنچه رفته از کفم آسان همه
افسانه_احمدی_پونه
─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─
روز به روز سرافراز تر
دستمریزاد
موفق باشید