چهارشنبه ۱۳ تير
|
|
آدمیت
آدمی اشرف مخلوق خداست
|
|
|
|
|
دروغهای شاخدارت
چشمانم را از حدقه در آورد
|
|
|
|
|
خوب یادم وقتی که تو / گفتی ازم بدت میاد
گفتی برو نمی خوامت / دلت دیگه پیم نیاد
|
|
|
|
|
چه خوش روزی که خوش رویی کمان ساق ابرویی
کمان ساق ابرویی چه خوش روزی که خوش رویی
|
|
|
|
|
امروز هم در اين غزل گفتيم چيز ديگري
عشقت قلم را خسته كرده روي ميز ديگري
پيغام من اين بوده تا ا
|
|
|
|
|
روز را خواهم دید....
آسمان خواهم چید...
|
|
|
|
|
ای خنده صبح
چه حالی می شوی که یک دنیا در کنارت باشم
دیده دریا کنم
با خون غروب
با
|
|
|
|
|
و تو در تقدیرم میمانی ...
|
|
|
|
|
همه می گن جــــــــوونی و هنوز اول این راهی
نمیدونن گره خورده شب و روزم به تنهــــــــایی
|
|
|
|
|
((کنج حسرت))
ای که بر شوق دلم پا می گذاری
زخم هجران بر دل
|
|
|
|
|
چه باشی،چه نباشی،من همونم به هیچ وجه حس من دوتا نمیش
|
|
|
|
|
تو مث نگاه ِبارون/به تن خشک کویری
مث بوسه های شبنم/به لب سرخِ گلایی
میون وحشت صحرا/تو خود ِ خو
|
|
|
|
|
چشمای بارونیم ، هم رنگ ِ پاییزن
شهریور ِ چشمام ، خیلی غم انگیزن
"دنیا گذرگاهه ما رهگذرهاش
|
|
|
|
|
امشب ...؛
یاد آخرین... نگاه زردت را ،..؛
از چشمان شبگردم ...
|
|
|
|
|
گذشت و سالها از عشق بگذشت / نمی دانم کجا و با که هستی
نمي دانم هنوزم خاطرت هست / چگونه در
|
|
|
|
|
روی امواجِ خطوطِ درهمِ پیشانی ام
با کلک هایت بِران تا ساحل مرجانی ام
صومعه ها را برای
|
|
|
|
|
تو نیستی ببینی شبا!بالشم،
چقدر خیسه!دنبال آرامشم
|
|
|
|
|
در حلاوت، مه پریرویانِ شیرازید
واله و شیدا و بی پروا و کفرآمیز
|
|
|
|
|
ظهر تابستان
هنوز سبز سبز
علف های هرز
|
|
|
|
|
می گویند خاک سردی می آورد ...
من هر چه در تو بیتوته کردم
دلم هی گداخته تر شد
|
|
|
|
|
ایــن آخریــــن ترانمه
به اسم تـــو، برای تــو
|
|
|
|
|
درباره اتفاقاتی که چند وقتیست در سایت رخ داده
|
|
|
|
|
خسته تر از انم که بیدارم کنی
خاکی تر از انم که پیدایم کنی......
|
|
|
|
|
شعری از:خالدبایزیدی(دلیر)
«ای وطن درآغوش ام گیر»
برای اینکه مرایادکنی
کوچ خواهم کرد
وروح
|
|
|
|
|
نامــه 6341 از ســری نامــه های بارونی " زِلفِشِــه "
|
|
|
|
|
از زبان کودک دور از وطن افغانستانی
کــــــودک آواره از مـــــیهن منم
آمـــده آتش زده در
|
|
|
|
|
بسم الله
الله الله ز چشمان تو
تیرگی چاه زنخدان تو
|
|
|
|
|
بسكه شد چشم دلم چشم به راه تو ولي
حل شدم در طلب چشم سياه تو ولي
|
|
|
|
|
جان من با من بمان ای خلوت یلدای مست
جام را با من
|
|
|
|
|
بسکه انسان ها نقاب دلفریبی ساختند
از تمام دوستان اینک
|
|
|
|
|
هر دم نسیمی دری را وا می کند
فریاد های بی صدا غوغا می کند . . .
|
|
|
|
|
این که خود را بجای قالی گذاشتن و ...
|
|
|
|
|
در این سیه چرده شب
در این غربتکده
این ویرانه ی خموش
در این بغض اندوهناک نفرین ش
|
|
|
|
|
خواستم اثبات کنم کهکشانها
در دانه شنی گیر کردم...!
|
|
|
|
|
شکسته ام سکوت را به هق هق شبانه ها
|
|
|
|
|
کاش
به جایِ خورشید
نگاهِ گرمِ تو
بالایِ سرم بود!
|
|
|
|
|
غوغای چشمان
چه غوغا می کند در خاطر باد
به آن طوفان که چشمان تو باشد
به آن قدیسه ی محبوس در
|
|
|
|
|
من پرستویی مهاجرم
پاییز زیاد دیده ام
|
|
|
|
|
ای عارفان وصل خدا را کجا شدید
|
|
|
|
|
تو کجایی لبخند
بیا و برگرد
من تو را قیمت جان پردازم
|
|
|
|
|
ای زمانه چقدر بیرحمی
از راز این خلقت خدا چه میفهمی
چقدر چرخ زمان می گردانی
تو
|
|
|
|
|
رخنه ی تکنولوژی
در لحظه ها
اندیشه ها
جشن ها
سوگ ها
و پایان لذت
شیرینی سنت ها
شک
|
|
|
|
|
که؛
چنین یادگاری به جا می مانَد
در سعادت گاهِ نافرجامِ غربت!
|
|
|
|
|
كوچه اي تنگ، كوچه اي باريک
|
|
|
|
|
((تو وقتی حال دل دانی که روزی بر سر راهی نشینی وانگهی نو مید بر خیزی))
|
|
|
|
|
یه بذربی نام ونشون رو صخره ها جوونه کرد ... خیسی آب ونچشید نرمی خاک وحس نکرد
|
|
|
|
|
یا ناس (نوحه عربی و فارسی)
|
|
|
|
|
شبی دلگیر لب ایون دوباره مهتابو دیدم
چشامو بستم و به خی
|
|
|
|
|
مست و مدهوش همه در کف میخانه ز می
|
|
|
|
|
یادها مُــــــردند ُ ختم از آن گذشت
|
|
|
|
|
کیک تولدت طعم نابودی هیروشیما را می دهد
تلخ و متروک
|
|
|
|
|
وقتی نگاهم میکنی بی تاب میشوم
شمعم که با برق نگاهت آب م
|
|
|
|
|
ﻗﺎﻳﻘﻲ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ
ﻫﻤﻪ اﺯ ﺟﻨﺲ ﭼ
|
|
|
|
|
نامت قشنگ، رد نگاهت قشنگ تر
آن صورت ِنشسته به ماهت قشنگ تر
|
|
|
|
|
در گرداب زمان
دست و پا می زنم
با حالت تهوع
حالم از همه
|
|
|
|
|
حرب سوریا / جنگِ سوریه ( عربی و فارسی)
|
|
|
|
|
شبنـمِ مست تو ام اي گل سرخ
تاکه بر دست تو ام اي گل سرخ
|
|
|
|
|
این جا زمین نیست
من گم شده ام
سرزمین من نه اینگونه بود
|
|
|
|
|
گريه كردم سنگ قبر محشرم
من چه دستي را برويت آورم
من دراين تاريكي هر سو نشان
گو كه چون پي
|
|
|
|
|
ببار باران که آوازت قشنگ است
دلم گیرو ، نفسهایم به تنگ است
|
|
|
|
|
سن نه آنلیرسان ایریلیق منه نینیر
ایستسن انیاسان حالیمی گئت گوزگویه باخ
او گوزل گوزلره باخ
|
|
|
|
|
تو به اندازه ی تنهایی من تنهایی . . . ؟
|
|
|
|
|
امشب پر از دردم پر از سوز نهانم
امشب غزل رودی بزن نایی بخوانم
|
|
|
مجموع ۱۲۵۱۲۹ پست فعال در ۱۵۶۵ صفحه |