سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        تو به اندازه ی تنهایی من تنهایی . . . ؟

        شعری از

        کوروش کیان ایرانی (عِرفا)

        از دفتر دلنوشته های (عِرفا) نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۲ ۱۴:۳۶ شماره ثبت ۱۷۷۸۳
          بازدید : ۵۶۸   |    نظرات : ۵۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر کوروش کیان ایرانی (عِرفا)

        در این ابعاد سرد و خاموش 

        محصـــــــــــــور میان این همه قانون . . .

        با این همه فـــــــــــاصله ؛  از من تا تـــــــــو ؛

        به امید خواب بودن بیدارم ...

        و از خواب , هراسی دیرینه دارم 

        که بهم ریزد این رویای خیسم...

        راستی ؛ همره کدام عاشق , رو به بیابان باید نهاد ؟

        از کدام شاعــــــــــــــــــر باید احوال دل داغ شقایق را پرسید ؟

        در بین این هزاران بو , رنگ و طعم ... چگونه باید یافت تو را . . .

        مگر کدام پروانه به اندازه تنهایی من , رنــــگ دارد ؟

         در آسمـــــــان چندمی ؟

        غروب دارد آسمان آنجا ... خزان میشود ؟

        قد "حوا" به تو میرسد ؟

        یا اینکه " آدم" پیش از من چیده تو را ؟

        در آسمان خیال , میان قصری از حباب تنهایی من ...

        تو به اندازه ی تنهایی من تنهایی . . . ؟

        و من ؛ فقیر از تمام "جامدات" ...

        با اشک زینت دادم این قصر خیال را !

        - و اشک  تنها " ثروت" بیداری من  -

        و من برای پرواز به سوی تو ؛ هرگز مســــــئله نخواهم نوشت 

        و من هــــــــــــرگز خطا نخواهم کرد !

        من از هیــــــچ کسی نخواهم پرسید ؛ که چه اندازه دوری از من !

         در خیال ام می پروانم تو را  !

        و به اندک لبخندی ؛ مثال کودکان در ابتدای "پیمودن" ...

        خواهم آمد !

        و در آن سکوت ؛ که هیچ کس توصیفش را نمیدادند ؛ 


        سکوت تنهایی ...

        تو را فریاد خواهم زد .

        من از شکستنه ؛ این ابعاد لذت خواهم برد .

        و هرزگاهی در آغوش خیال  رهــــــــا خواهم گذشت .

        نشان من را خواستی بپرسی ؛ سوی شاعر برو .

        سوی ؛ گم شدگی ...

        سوی غرق شدن ؛ شاید اشتباهی به این جهان آمده ام ...

        شاید به غلط ؛ دچار شده ام به تو ...

        شاید اگر خیال شاعرانه نمیکردم ؛ مسیرم این همه تاریک نبود .

        شاید تنها نبودم ...

        میترسم از این انقراض .

        از این که این احساس تباه شود . . .

        و تو آخرین معشوقه ی دنیا . . .

        به دنیای دیگر قدم خواهم نهاد .

        چه ترسی بالا تر از تنهایی مرا درگیر خواهد کرد؟ 

        عادت دارم .

        و من از این شهر غریب ؛ تا انتهای عرش خواهم رفت . . .

        تنهاییم ؛ در این هزارن سال پس ازلیلی و مجنون . . .

        چرا کسی نیست در این مسیر ؛ چرا چراغ نمی آورند ؟

        چرا گلی نروییده ... برایت چه بیاورم ! باغبان ها کو ؟

        چرا این مسیر این همه آدم گریز است .

        تو به اندازه تنهایی من تنهایی !

         (عِرفا)

         

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4