سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 5 اسفند 1403
  • روز بزرگداشت خواجه نصيرالدين طوسي - روز مهندسي
25 شعبان 1446
    Sunday 23 Feb 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

      يکشنبه ۵ اسفند

      تو به اندازه ی تنهایی من تنهایی . . . ؟

      شعری از

      کوروش کیان ایرانی (عِرفا)

      از دفتر دلنوشته های (عِرفا) نوع شعر دلنوشته

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۲ ۱۴:۳۶ شماره ثبت ۱۷۷۸۳
        بازدید : ۵۸۱   |    نظرات : ۵۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر کوروش کیان ایرانی (عِرفا)

      در این ابعاد سرد و خاموش 

      محصـــــــــــــور میان این همه قانون . . .

      با این همه فـــــــــــاصله ؛  از من تا تـــــــــو ؛

      به امید خواب بودن بیدارم ...

      و از خواب , هراسی دیرینه دارم 

      که بهم ریزد این رویای خیسم...

      راستی ؛ همره کدام عاشق , رو به بیابان باید نهاد ؟

      از کدام شاعــــــــــــــــــر باید احوال دل داغ شقایق را پرسید ؟

      در بین این هزاران بو , رنگ و طعم ... چگونه باید یافت تو را . . .

      مگر کدام پروانه به اندازه تنهایی من , رنــــگ دارد ؟

       در آسمـــــــان چندمی ؟

      غروب دارد آسمان آنجا ... خزان میشود ؟

      قد "حوا" به تو میرسد ؟

      یا اینکه " آدم" پیش از من چیده تو را ؟

      در آسمان خیال , میان قصری از حباب تنهایی من ...

      تو به اندازه ی تنهایی من تنهایی . . . ؟

      و من ؛ فقیر از تمام "جامدات" ...

      با اشک زینت دادم این قصر خیال را !

      - و اشک  تنها " ثروت" بیداری من  -

      و من برای پرواز به سوی تو ؛ هرگز مســــــئله نخواهم نوشت 

      و من هــــــــــــرگز خطا نخواهم کرد !

      من از هیــــــچ کسی نخواهم پرسید ؛ که چه اندازه دوری از من !

       در خیال ام می پروانم تو را  !

      و به اندک لبخندی ؛ مثال کودکان در ابتدای "پیمودن" ...

      خواهم آمد !

      و در آن سکوت ؛ که هیچ کس توصیفش را نمیدادند ؛ 


      سکوت تنهایی ...

      تو را فریاد خواهم زد .

      من از شکستنه ؛ این ابعاد لذت خواهم برد .

      و هرزگاهی در آغوش خیال  رهــــــــا خواهم گذشت .

      نشان من را خواستی بپرسی ؛ سوی شاعر برو .

      سوی ؛ گم شدگی ...

      سوی غرق شدن ؛ شاید اشتباهی به این جهان آمده ام ...

      شاید به غلط ؛ دچار شده ام به تو ...

      شاید اگر خیال شاعرانه نمیکردم ؛ مسیرم این همه تاریک نبود .

      شاید تنها نبودم ...

      میترسم از این انقراض .

      از این که این احساس تباه شود . . .

      و تو آخرین معشوقه ی دنیا . . .

      به دنیای دیگر قدم خواهم نهاد .

      چه ترسی بالا تر از تنهایی مرا درگیر خواهد کرد؟ 

      عادت دارم .

      و من از این شهر غریب ؛ تا انتهای عرش خواهم رفت . . .

      تنهاییم ؛ در این هزارن سال پس ازلیلی و مجنون . . .

      چرا کسی نیست در این مسیر ؛ چرا چراغ نمی آورند ؟

      چرا گلی نروییده ... برایت چه بیاورم ! باغبان ها کو ؟

      چرا این مسیر این همه آدم گریز است .

      تو به اندازه تنهایی من تنهایی !

       (عِرفا)

       

       

      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      6