چهارشنبه ۶ تير
|
|
عادت می کنم
فراموشی می گیرم
دلگرم می شوم به زندگی
آرام آرام. دوباره می خندم...
|
|
|
|
|
اخم و لج و قهر و جدل گاهی نیاز است
تا بوسه ها شیرین شوند با این بهانه
*******
سکوت میکنی وب
|
|
|
|
|
مدّتی هست به این فاصله عادت کردم...
|
|
|
|
|
شيخ نمر يادت گرامي مرد بودي
|
|
|
|
|
از ترس تنهاتر شدن من پیله کردم به خودم
این روزا هرچیزی به جز دلبستنو بلد شدم
تو خلوتم میمونمو پروا
|
|
|
|
|
بر فاطمه آمد ندا ای بانوی پاک وعفاف
روسوی کعبه کن شتاب حاجی کند آنجا طواف
|
|
|
|
|
در تکاپوی این ثانیه ها
قامت فردای دگریست
اوج طنینش میاید به گوش
من به دنبال تشویش خاطره ای
اردو
|
|
|
|
|
از قصه شب رسواتر
جز طعنه سلسله موج برگی ریخته
بر رخسار
|
|
|
|
|
در اینجا دل دوباره اسمانیست
|
|
|
|
|
بزن از بیخ و بن برکن بساط ظلم و فحشاشان....
|
|
|
|
|
آخرش یک شب میان شعرهاگم میشوم ...
|
|
|
|
|
محراب و صـلاتی و منی قائم معشوق
جــانی و دلی لازم و مستــلزم معــشوق
عاشــق نتوان گـفت که درآتش
|
|
|
|
|
همین حوالی
گوشه کنار قلبم
زنی در حال نفس کشیدن است!
|
|
|
|
|
به مناسبتِ بیستم دیماه، سالروزِ شهادتِ میرزاتقی خانی امیرکبیر....
|
|
|
|
|
لب ات/ گل سرخی/ جدا مانده ....
|
|
|
|
|
هرچه این امداد راشمشیر تو یاری تراست
خنجر تیز دوابروی تو مختاری تراست
لطفعلی خان نگاهت چابک وپرج
|
|
|
|
|
آی آدمای بی مرام
فریب خورده های خام
|
|
|
|
|
بعدِ هر سقوطی ... به غیرِ ما
... چرخ گردون باقیست
|
|
|
|
|
مرا "گُلَم" خطاب می کنی و....
|
|
|
|
|
زِ نگون و هر چه دون
تو رها باش و بدون
|
|
|
|
|
باور نکردم افسانه و افسون ترا تجلی سحرهایم نمیگنجد در چشمان غروب
|
|
|
|
|
نیلوفرم
فریبسرسبزی
مرانخور
|
|
|
|
|
گاهی برای دلم
از نردبان احساس بالا میروم
|
|
|
|
|
من حس و حال فصل پاییزم،رویم به رنگ زرد و دستم سرد
زیباترین مفهوم دلدادن،معنای بی مفهوم واژه،مرد
|
|
|
|
|
چه کسی گفت که مجنون مرد است
یا فقط مرد سراپا درد است
|
|
|
|
|
این روزها فضای داغ انتخابات روی هر چیزی تاثیر می گذارد
|
|
|
|
|
من از تو دورم و دل در تکاپوست
نمی دانی که خیلی دارمت دوست
نبودی واقف از این عشق سرکش
نمی گنجم ول
|
|
|
|
|
ما را رها نمی کند به گمانم خیال تو
|
|
|
|
|
زوزه گرگی تو یه شب سیاه وقتی ماه کامله توی اسمون
دلش انگاری پره از همه چی که خالی میکنتش زوزه کشون
|
|
|
|
|
هر چه می خواهی از این رسوا شدن تعبیر کن
|
|
|
|
|
نیما آسمند Asmand, [05.01.16 14:27]
به نام او که اوست
آشنایی غریب سالهاست میان کلمات من روییده است
|
|
|
|
|
مـن شیفته ی کبـابِ مرغابـی ها
او عاشقِ حیوان بخصوص آبی ها
|
|
|
|
|
تا به ماهت، برکه را قدرت پروازی نیست
|
|
|
|
|
هوس انگیز
صدای .... تنفس ....دانه ها....
|
|
|
|
|
التماس، مصیبت و دیدار خدا
آزادی
|
|
|
|
|
گر تو را دستور او آمد ميان //
بي تعلل كن اجابت در زمان
|
|
|
|
|
ای فروغ آسمانی، آفتاب
و ای نسیم مهربانی، آفتاب
|
|
|
|
|
روزگاری ست
ساحل نشین دریای عشق تو هستم...
|
|
|
|
|
تو را می بینم.
بر شاخه های گل هایی
|
|
|
|
|
قَد قَتَلتُم مُجَاهـِــدا ضـخماً
هَا وَ أنتــُـم کِلابُ إمْرِیکَا
|
|
|
|
|
یک بار دیگر دست من دست دعا شد----
یک بار دیگر عشق من تا انتها شد
|
|
|
|
|
بهار
فصل دست های توست
به آغاز دوباره...
|
|
|
|
|
درد ها وقتی به شکل اشک می ریزد بدان
بغض سنگینی مسیر *آه* را گم کرده است
|
|
|
|
|
اگر چه کور باشد چشم عبرت گیر استبداد
یقین خون تو خواهد داد خون فتنه را بر باد
|
|
|
|
|
گر به گوش فلک آید تو کنون اینجایی
وای بر حال من آن روز ، که کامی نبرم
|
|
|
|
|
تصویری از کمر به پایینِ کوچ دنیا کرده
|
|
|
|
|
جان را ندهم خاک ٬که ارزان بخرد
|
|
|
|
|
بخوان ای مادر زیبای هستی، سرود زندگانی را تو امشب
بنوش از دست تقدیرو زمانه،شراب جاودانی را تو امشب
|
|
|
|
|
مرا از تو جدا کرده اند این فاصله ها
شاید مثل کاغدی از دفتر شعر فریدون
حالا من شده ام کوچه و تو هما
|
|
|
|
|
اولین شعر از دفتر شعر "سلام"
|
|
|
|
|
دل ، تــَــنـــگ می زَنَد....
وقتی که خاطرات،
قابی شبیه یاد،
فریاد می زَنــَـد.
|
|
|
|
|
به چیزهای فکر میکنی که نباید بکنی
به رئیس جمهور به خبر ساعت شش به این همه انتحار
به مردگان ثروتمند
|
|
|
|
|
نقش من در برکه ی چشمان تو چون باد بود
|
|
|
|
|
نمیدانمکهعشقمراتوباورمیکنییانه
مرادرابیچشمتشناورمیکنییانه
|
|
|
|
|
چــشمت را بـبند
هــر جـا هــستي
|
|
|
|
|
نگاهت در خزان بینم ، چکامه ، ای نکو پندار
|
|
|
|
|
فریاد سکوت, [08.11.15 02:02]
به نام او که اوست
کفش هایم
با هر گام روایت نا تمام تو را تکرار می کن
|
|
|
|
|
باورم نمیشه رفتی
دیگه واسه همیشه
بیتو سخته زنده بودن
بیتو غم تموم نمیشه
|
|
|
|
|
صنما بی گل رویت به چه دل شاد کنم
|
|
|
|
|
من شناور در افسون نگاهت ،، تهی از خود، سرشار از تو،از عطشی داغ ،لبهایم سیراب می شود
|
|
|
|
|
اهورایی پیامش*پندار نیک* گفتار نیک* کردار نیک*همیشه جاودان
|
|
|
|
|
به منظور اقامت در دل تو حتی من از خودم هم کوچ کردم
|
|
|
|
|
"علت" خطای آدمم ، بر نطفه انسانم کنند
Twenty-two-year-old birthday
|
|
|
|
|
یائسگیِ جنین را
به نظاره نشسته ای
در بطنِ زمان؟!!!
|
|
|
|
|
درعزای لحظه هایم پینه بستم ای رفیق
|
|
|
|
|
زخمی است .....
در دو روی اندیشه هایمان
که به ضرب هیچ تبری ،
تکرار نمی شود .
|
|
|
|
|
...................................
...................................
|
|
|
|
|
دوست داشتن تو
در وجود من "معجزه ها" می کند
|
|
|
مجموع ۱۲۵۰۰۶ پست فعال در ۱۵۶۳ صفحه |