سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 31 فروردين 1403
    11 شوال 1445
      Friday 19 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۳۱ فروردين

        ولی باز تو نیستی

        شعری از

        نیما آسمند

        از دفتر فریاد سکوت نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۴ ۰۲:۰۵ شماره ثبت ۴۳۶۵۵
          بازدید : ۵۶۲   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر نیما آسمند

        نیما آسمند Asmand, [05.01.16 14:27]
        به نام او که اوست
        آشنایی غریب سالهاست میان کلمات من روییده است
        و من جمله به جمله می نویسمش
        گاهی نوشته ام به او این است..........
        سلام مرا به آرامش آغوشت برسان
        شک هایم مرا فریب می دهند
        ولی حتم دارم تو از آن دیگری
         و او وجب هایش برای لمس تنت از وجب های من بزرگ تر  است
        همیشه گله می کردی که چرا وقتی از آغوشت جدا می شوم  تنت بوی عطر مرا می گیرد و تو را پیش مادرت رسوا می کند
        ولی باز من را در آغوشت می فشردی
        و من بچه گانه خود را به آن کوچه می زدم
        یاد پله های ان کوچه بخیر که همشه برای بوسیدنم بهانه اش می کردی
        می گویند دعوا نمک زندگیست..
        پس چرا همیشه طعم تو شیرین بود
         و چای تلخ نبودنت  هنوز هم شیرین است
        هر شب می دانم که رفته ای
        ولی صبح که می شود 
        فراموش می کنم و جلوی ایینه به خودم عطر می زنم
        و وقتی به پله های کوچه می رسم تو را باز گم می کنم
        سوار تاکسی که می شوم در صندلی عقب می نشینم....
        خیابان اول...خیابان دوم...خیابان سوم
        کرایه دو نفر را که حساب می کنم از شمارش پولهایم می فهمم..
         که باز تونیستی
        خوش به حال راننده تاکسی  که کرایه نبودنت را هم می گیرد
        من در تو گم می شوم و تو در زمان
        و اخرین باری که ساعتم را کوک کرده ام یادم نیست
        گاهی به مادرم زنگ می زنم که امروز میهمان داریم
        و سوالی تکراری.....
        دارچین در خانه داریم...؟
        سیب قرمز را خودم خریده ام
        به خانه که می رسم...
         بوی دارچین چای دم کرده مادرم به باغچه حیاط هم رسیده است
        ولی باز تو نیستی..
        و چای دارچین سرد شده در لیوان ها را نشسته بر تختمان می خورم
        دیگر تختمان برایم کوچک نیست
        دیگر بالش یک نفره روی تخت هم برایم کوچک نیست
        و خواب ها و بیداری و پله های کوچه و عطر دارچین ..
        تکرار می شود....
        و تکرار می شود...
        و تکرار می شود...
        .....
        نیما آسمند     1394/10/15               14:46
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        چهارشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۴ ۱۵:۴۴
        خندانک خندانک خندانک
        نجمه طوسی (تینا)
        چهارشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۴ ۲۰:۴۷
        سلام بر شاعر گرامی
        دلنوشته ی پر احساسی بود
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        فریبا غضنفری  (آرام)
        پنجشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۴ ۲۲:۵۱
        برقرار باشید ، خندانک خندانک خندانک
          مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)
        جمعه ۱۸ دی ۱۳۹۴ ۱۷:۵۲
        درود خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0