چهارشنبه ۶ تير
|
|
تو،ندیدی
گرمی خورشید چشمانم را
با آن که
در دریای عشق
تکّه ای از آیس برگ غرور،بودی
ب
|
|
|
|
|
تو بهتر از رم و لندن
آمستردام و پاريسي
برايت شعر مي گويم
تو حتي بهتر از نيسي
|
|
|
|
|
امروز همچو هر روز
همچو موج خروشان
|
|
|
|
|
نمی دانم چه جوری بود که :
اینجوری شد
فقط یک نگاه خمارو
.....
|
|
|
|
|
درگرگ ومیشی نفس گیر
نبض هوایی بی رنگ ،
پای بلندترین کوه برفی جهان
سرخ جامه گان ،
به ب
|
|
|
|
|
شده این روزا دل من، شبیه یه تیکه از سنــــگ
حالا اون روزا گذشته، دل واسه گریه شده تنگ
بدجوری ع
|
|
|
|
|
در زده ام يا علي
خيمه ي باور زده ام يا علي
|
|
|
|
|
بچه که بودم،سه چرخه ای داشتم.
نجوانی که در من پر کشید،
دو چرخه می راندم
|
|
|
|
|
فرياد خودرا از گلوي تنگ دشمنها
آخر خودت را مي كشي در پهنه ي گيتي
با موشك و طياره هاي ج
|
|
|
|
|
من منتظر و تو خبر از آمدنت نیست
صد گل به چمن رست و یکی ب
|
|
|
|
|
ساقی اینجا ساغر از لب می دهد
ساغر ما را لبالب می دهد
|
|
|
|
|
آتش گرفته جانم شاید عذاب باشد
|
|
|
|
|
گـاه بـایـد دم نـزد
صحبت از اسرار این عالم نزد
گاه باید لب فرو بست از همه غوغای عمر
زند
|
|
|
|
|
به بانگ خروس و صفیر گلوله
پرتاب گلی
بر تخته بند...
لجام گسیخته
با آخرین
|
|
|
|
|
من یه تبعیدیه تنها
من یه بغض بی نشونم
با غرور تن شکستم
شعر تنهایی میخونم
اینجا آسمون غری
|
|
|
|
|
پروا ناکرده برچارسوق
پَکی از کلام میخرم ،
می خوانم ،
میخورم
...
|
|
|
|
|
چه میتوان گفت غیر ازغم واندوه ازدست دادن این یار همیشه مهربان ،شاعر با صفا ، با شخصیت وانسانی با اد
|
|
|
|
|
تمام دلخوشی ام
این روزها
خط خطی هایی است
که بر لوح سادگی ام می نگارم
|
|
|
|
|
در درس خوانده بودیم سارا انار دارد
|
|
|
|
|
من آن گل شكسته ام كه
هيچ وقت نميرويد
|
|
|
|
|
جای شما خالی یک هفته ائی به
مشهد میروم دعا برای همه
|
|
|
|
|
احساسم را روی پیاده رو کشیدم
عابری آمد آن را امضا کرد!
|
|
|
|
|
پس کی میاد آقای ما
امام ومقتدای ما
|
|
|
|
|
بتها
«اینکه میبینی بتانند ای پسر
کرد باید نامشان عزّی و لات.» (ناصرخسرو).
بتها
|
|
|
|
|
الی روح المرحوم سجاد کهنسال به یاد مرحوم سجاد کهنسال (عربی و فارسی)
|
|
|
|
|
«شیطنت ماه»
چشمانت را به مهمانی ماه برده ای
تمام پله ها را یک به یک بالا امدم
|
|
|
|
|
شعری از:خالدبایزیدی(دلیر)
«هدف»
دریغا
که نگاهها
تهی ست ازگلواژه عشق
وقاموس قلب ها
|
|
|
|
|
از زمینت خسته ایم ، آن آسمانت باز کن
بال و پر بشکسته ایم ،آن کهکشانت باز کن
|
|
|
|
|
مدینه شهر پیغمبر مدینه منزل حیدر مدینه حافظ احمد مدینه خانه کوثر
مدینه مسجدی دارد س
|
|
|
|
|
کدخدای روستای ما بلای روستاست
مردک بی جنبه می گوید خدای روستاست
|
|
|
|
|
ای آسمــــــــــــان نقره فـام من نگـاهم کن
بی سایبان چشم تــــــــــــو هیچم،پر از دردم
|
|
|
|
|
دریــا شدم طوفـــــــان شدی
آتــــش شدم بــــــاران شدی
خندیــــــدی و خنـدان شـــدم
|
|
|
|
|
بتاب! بی حضور تــــــو سپیده دم نمیـــــزند
کسی سری به قلب من به غیرغم نمیــزند
ستــار
|
|
|
|
|
باران ببـــار ،اما بدان اينجا صفــــــــا را می کشند
|
|
|
|
|
امشب دوباره هوایت افتــــــــــــاده بر سرم
جـــــــــا مانده عطر حضورت در ذهن بسترم
می خوابم
|
|
|
|
|
می ايستم همچون درختی پشت نامت
تا ريشه ام در خاك تـــــــــو ماوا گرفته
از شرق تا غرب
|
|
|
|
|
پشت سر تـــــــــــو آب نخواهم ریخت
سیل است که جاری ست ز چشمـــانم
دنیای تــــــــــو
|
|
|
|
|
از همه دنیا گذشتم، قلب او با دیــــــگری بود
عهد و پیمان را رهاکرد،پیشه اش بازیگری بود
|
|
|
|
|
نذر کردی و غمت فریــــــــــــاد شد
تــــــا که آه از سیـــــنه ات آزاد شد
رقص میــکرد
|
|
|
|
|
من در پی تـــــــــو بودم و گفتند که نیست
گفتم که همین جاست سمرقند که نیست
زانـــــو زدم از بس
|
|
|
|
|
رقص آتش در میــــــــان ملکــــــوت
بر زمیـــن سایه س�
|
|
|
|
|
از فراقت حيرانيـــــم ای عزيـــــــــز زندانی
جامه ای صبـــا را ده بس نيست پريشانی؟
گر
|
|
|
|
|
تورا مي سپارم به خوشه گندم
باش
كه در زير فهم زمين
قصه اي پنهان است
در سيراب سايه تصوير
|
|
|
|
|
ودستان سرد ما دیگر
از جیب هایمان خارج نشد
|
|
|
|
|
روزی از امواج عشق رد شدم من بیگدار
غرق شد آسایشم در جفای روزگار...
در حریم عاشقی تا به من
|
|
|
|
|
دل از دوجهان کندم وتنها به تو دادم
تنها به تو دل دادم و تنها به تو شادم
|
|
|
|
|
و ترنم نگاهت
فاجعه ی عشق را
به نرمی پرهای فاخته در دلم دوخت
هیچگاه
التهاب چشمان مرا پی
|
|
|
|
|
سپرده خاطر زلفت دوباره بر بادم
میان شب که غزل امدش به فریادم
|
|
|
|
|
شیرینی زبانِ دلم،
به مزاج قانون خوش نیست.
|
|
|
|
|
عقل و با عشق درگیر نکن
بی منطق عاشقی،
برو سفسطه تدریس کن
|
|
|
|
|
دوباره دل هوای گریه داره
بازم دستای پاییز توی کاره
|
|
|
|
|
زیباترین ترکیبی که داشته ام
کهنه پیراهنیست که سوخت
|
|
|
|
|
تو آن اتفاق نادری که......
|
|
|
|
|
هوای بارانی
یاد تو ...
خاطراتمان...
خیس م
|
|
|
|
|
تا رفتی ، همه رفتن از دنیات
به جز من که پای چشات موندم
تو رو توی حجم سکوت حتی
با لب های
|
|
|
|
|
ساده نیست
همه حرفهای ساده...
.
|
|
|
|
|
شاید پرنده ها بیان
فاصله ها رو بشمره
|
|
|
|
|
دلم براي خودم تنگ ميشود گاهي/و اين زمانه چه دلسنگ ميشود گاهي/و دستهاي فريبنده رفيقانم/شبيه پنجه خ
|
|
|
|
|
دل پاييزي ....
شميم شعر باريدم به دامانت كه برخيزي
چنان افتاده اي اي دل كه گويي برگ پايي
|
|
|
|
|
آیا ما لیاقت آزادی را داریم???
|
|
|
|
|
نازنين بيا توهم براي گله ني بزن
نيمه شب به گردن رهاي گله ني بزن
نوح باش و نو بساز كشتي ي نماز
|
|
|
|
|
مرنجان این دل ما را، دلی هست
خدا را در دل ما منزلی هست
|
|
|
|
|
دوستان عزیزم،شعرای بزرگوار
نظر بدهیدبه مصداق "دستم بگ
|
|
|
|
|
هوللطیف
خرامان می روی جانا ،کمی آهسته تر بگذر
ز سیل اشک چشمانم امین و بی خطر بگذر
تو را با
|
|
|
|
|
و رفتن بال می خواهد ، نَه ساکی از لباسهایم ...
"همین خاطراتِ نپوشیده..."
|
|
|
مجموع ۱۲۴۹۸۶ پست فعال در ۱۵۶۳ صفحه |