يکشنبه ۴ آذر
باران شعری از پروین حیدری
از دفتر شعرناب نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۲ ۱۳:۱۳ شماره ثبت ۱۶۷۲۳
بازدید : ۹۳۵ | نظرات : ۶۵
|
آخرین اشعار ناب پروین حیدری
|
باران ببـــار ،اما بدان اينجا صفــــــــا را می کشند مجنون به صحرا می برند، حلاج ها را می کشند وقتی تمــــــــام مردمان احساس غربت می کنند باران غريبی کن تو هم،چون آشنـــــا را می کشند در انتظـــــــــار جامه ای با عطر و بوی يوسف اند اما ببار و خود ببين باد صبــــــــا را می کشند گل با تو می خندد ولی زنبـــــــور او را می مکد باران نمی دانی چطور اينجـــا وفا را می کشند امروز زخم خاک را چون مرهمی می بــــاری و فردا تو را پس می زند! اینجـــــا دوا را می کشند می ترسم این را گویم و خشکی ببارد جـای تو این مردمان ناسپاس حتی خـــدا را می کشند... پ.ن: اجازه؟! اشک سه حرف ندارد …اشک خیلی حرف دارد!"حسین پناهی"
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.