پنجشنبه ۶ دی
اندوه بی پایان شعری از پروین حیدری
از دفتر شعرناب نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۵ مرداد ۱۳۹۲ ۲۱:۱۳ شماره ثبت ۱۶۹۳۳
بازدید : ۹۳۲ | نظرات : ۹۹
|
آخرین اشعار ناب پروین حیدری
|
دریــا شدم طوفـــــــان شدی آتــــش شدم بــــــاران شدی خندیــــــدی و خنـدان شـــدم خندیــدم و گریـــــــــان شدی بیــــــــــمار عشقت گشتم و ازتــــــــــــو دوایــی خواستم تب را به جــانم ریـــــــــختی چون درد بی درمــــان شدی همچون قنــــــــاری از قفس پـرواز کردم سوی تــــــــــو از آسمـــــان راندی مـــرا... انـدوه بی پایـــــــان شدی در سایبـان عشق تـــــــو خورشیـــد را کــافر شدم از من گرفتــی ســـایه ات همسایـه ی خوبـان شدی حتـــــــی نمیخواهم دگر ازیــــاد تــــو یــــادی کنم بـــــا سر سراغم آمــدی حالاکه بی سامان شدی؟! "تقدیم به نگاه سبزتان" ************************************ پ.ن: من سپید را بلد نیستم...شعر نو را هم همینطور! نوشته زیر را دلم گفت بنویس و نوشتم و شد دلنوشته: مدتی هست که نیست قایق احساسم سمت خشکیِ دلت بادها هم چندیست دردرا فهمیدند-درد سنگینی چشمان تورا- من به دریا دارم، عادتی دیرینه و خوشم در دل او... با همین قایق! این توبودی که گرفتی ازخود میهمانی عاشق!...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.