يکشنبه ۲ دی
شرح فراق شعری از سامان سعیدی
از دفتر تاوان سکوت نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۶ مهر ۱۳۹۲ ۲۱:۱۲ شماره ثبت ۱۹۳۴۲
بازدید : ۶۴۶ | نظرات : ۵۱
|
آخرین اشعار ناب سامان سعیدی
|
روزی از امواج عشق رد شدم من بیگدار
غرق شد آسایشم در جفای روزگار...
در حریم عاشقی تا به من محرم شد او
سجده شکری زدم در حریم کردگار
در مسیر چشم او ، با سراب چشم او
وعده میدادم به دل ، میرسد آخر بهار...
ماهکم از پیش من چون سرابی پر کشید
آرزوهایم نشست بر صلیب انتظار
خشک شد توی گلو ، ناله های عاشقی...
بر لبانم خنده بود در درونم زار زار
تکیه بر غربت زدم تا فراموشش کنم
سینه ام آتش زدند غصه های بیشمار
در میان سایه ها زیر آوار سکوت
اشک و آهم هم صدا با نوازش های تار
حسرتی بی انتها با نگاهی بی صدا
مانده از چشمان او ، در نگاهم یادگار
با هیاهوی تپش ، در سکوت جاده ها
میکشد دل را هنوز ، عشق او زنجیر وار
ترسم از تنهایی ام، بعد از عمری عاشقی
دل بمیرد در قفس ، این شود پایان کار...
سلام و عرض ادب خدمت تمامی دوستان عزیز شاعر...
شعر ی که خواندید با ویرایش استاد بانوی عزیز صدف خانم گل بوده
و این شعر تقدیم به این بانوی مهربان و نگاه مهربان شما دوستان
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.