دوشنبه ۲۸ خرداد
|
|
فکرمیکنی خسته میشم ازتووعاشقونه هام...
|
|
|
|
|
بیا و عاشقانه در دو چشم من نگاه کن ...
|
|
|
|
|
آمدي جانم فدایت،همچو باران برکویر
خانهِ دل شد گلستان غم زبن بر باد شد
|
|
|
|
|
وقتی که بیدارم دنیایی غم دارم
|
|
|
|
|
دلم برای خودم نمی سوزد!
دلم برای گربه های زود باور می سوزد
|
|
|
|
|
بده پندی مرا سازنده باشد
چنان عشقی بدل پاینده باشد
|
|
|
|
|
بار دیگر گشتم آواره میان کوچه ها
واله و شیدا و بیکاره میان کوچه ها
|
|
|
|
|
برایت می نویسم نامه ای نمناک و نامفهوم و طولانی
که معنای تمام واژه های مبهمش را خوب می دانی
|
|
|
|
|
بدان دیروز در گوشم خدا گفت که از یادت نرود هر جا که بروی من هستم.
|
|
|
|
|
چشمان شورشی-ات
شور-ش
را
درآوردەاند
...
|
|
|
|
|
دو رکعت عشق در معنی نگنجد
که هر معنی به یک یعنی نگنجد
.
|
|
|
|
|
دلت لرزید... این زلزله بود..
|
|
|
|
|
دُردانه ام ! چه می بَری از من ، قرار را ؟
بنشین دمی ! ... که با تو ببینم بهار را
|
|
|
|
|
تو بهارانه 🍀به من خندیدی،
|
|
|
|
|
آدمی در گردش دوّار تکرار گریه هاست
|
|
|
|
|
حواست نیست
کجای قصه رسیده ای؟
از باغ
سراغ باغبان را نگیر
یک روز به جای درخت ،
خود را
|
|
|
|
|
از لطف حق با عشق او گویی که دل بیدار شد
|
|
|
|
|
بر پوست نازک شب پنجه می کشد
آشفتگی هایش را با درد
بر روزمرگی تخت خواب بالا می آورد
|
|
|
|
|
ﮔﺮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻢ ﮐﻨﯽ ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﻏﻮﻏﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺧﯿﻤﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﺑﺮﭘﺎ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮔﺮ ﮔﻢ ﺷﻮﯼ ﺍﯼ ﻣﺎ
|
|
|
|
|
مانده در شهر غمم گوش بفریادم کن
|
|
|
|
|
من که از شعـر و غــزل هیچ نمی دانستم//
تا که در فرضــیه ی چشــم تو اثبات شدم
|
|
|
|
|
دختر زیبای باران گیسو افشان میکند
روی ما را از محبت بوسه باران میکند
نقش لبهایش نشسته بر عذار پن
|
|
|
|
|
کوچ میکنمو
از تو
با قلبی شکسته........
|
|
|
|
|
آخرین سیمی که بر آن تار بود
پُر ز احساس وصال یار بود
|
|
|
|
|
تا نبودی زندگی یک ذره هم زیبا نبود
در خیال ِ آدمی تصویری از حوا نبود
|
|
|
|
|
در نجابت موعود
در تاریکی نشسته بود
غیر از نان و زرچوبه در سفره نبود
خلبانان الکلی
در پرواز شوم ت
|
|
|
|
|
مرا به بند زلف خود اسیر کرده ای ولی
|
|
|
|
|
ابوذیّات للخوان / دوبیتی برادری
|
|
|
|
|
کجا بودی عمو ... ؟
هواش بهت ساخته
خوش به حالت شده
خدا برات ساخته
ظاهرقدیمیت
یه کم جدیدتر شد
|
|
|
|
|
⭐زلیخا
ـ
حالا که
تن
را
ندیدی
بیا،
ـ جان...
را
ببین
بی جان و بی... آرام!
رمز و راز ا
|
|
|
|
|
میلاد عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری(س)
|
|
|
|
|
تو چرا باز دل خستۀ ما می شکنی
|
|
|
|
|
گریه کردم مثل بدبختی
مثل آن صبح که می رفتی
...
علی رفیعی
|
|
|
|
|
آتش زدی با برق چشمت دفترم را
شکیبا شهیدی
|
|
|
|
|
" آمدی جانم به قربانت " کنم ، خوب آمدی
|
|
|
|
|
وقتی که جلد دیگری باشد دلت یعنی
هر قدر هم دانه بپاشم تو نمی شینی
دردی تو دیدی عاشقانه تر از این
|
|
|
|
|
کـاش می شـد، عشق را،معنـاکنید........
|
|
|
|
|
به قدری دوستت دارم
به قدری عاشقت هستم
که گررازم عیان گردد
|
|
|
|
|
روزی مرا آغوش تو بس بود
اینک ولی ویران ِ ویرانم
گویا تمام ِ من تمام است و
گویا که آغوش ِ تو است ج
|
|
|
|
|
بعد از این هرگز نمیرنجم ز کج رفتارها ...
|
|
|
|
|
نه بوی رمانتیک رزهای سفید باغ های محلات
نه بوی مست کننده ی نرگس های شیراز
|
|
|
|
|
☘☘☘
ساعت عاشقی که شد نم نم
عشق آمد نگاهها تر شد
پیش احساس خیس من از نو
غنچه های حضور پرپر شد
|
|
|
|
|
دارد دلم به پای غمت پیر میشود...
|
|
|
|
|
نگذشته اند از لاشه ام کفتارها حتی
|
|
|
|
|
من به چشمان تو دلبسته شدم اما تو؟
|
|
|
|
|
خلیجِ آبی چشمت تلاطم میکند مریم
|
|
|
|
|
لبم خشکید و تاول زد
دگر آبی به کامم نیست
دریغ از قطره ای باران
به جز آتش به جامم نیست
|
|
|
|
|
بند 20 قرارداد نسل ما
هرکه در خفقان است آماده نیست
میان دردها باید حالی بکند...
مرگ که شوخی بی مز
|
|
|
|
|
بر روی دوش مانده..........
|
|
|
|
|
منشا دود های تهرانم
از زمانی که نیستی بامن
تو نبودی بگیری از دستم
نخ سیگار و پاکت بهمن
|
|
|
|
|
یا مَنِ إسمهُ دَواء و ذِڪرِهُ شِفاء
|
|
|
|
|
اگر از آشنایانی ، نباش از آشنا غافل ..
|
|
|
|
|
تقدیم به کسانی که پدرشون را از دست دادند
|
|
|
|
|
سخت است که عاشق بشوی یار نباشد
غمگین بشوی دست تو گيتار نباشد
سخت است که در سینه جگر درد بگیری
|
|
|
|
|
زمین با ما نمی سازد و اینجا آسمان تار است
دریغا زخم ساطوری، بجای زخمه بر تار است
|
|
|
|
|
«شِکر عشق»
یارا!
قهوۀ اندیشهای دارم که در خلوتخانۀ سکوت
با شکر عشق، مستانه مینوشم.
|
|
|
|
|
دیگر نگوبمنکهمرادوستداریم
|
|
|
|
|
چشمه ی شعر و غزل ام چشم تو
مایه ی خیرالعمل ام چشم تو
|
|
|
|
|
تو ماه بانوي ِعشقي،به شهر ِروياها
|
|
|
|
|
تو را در رقص برف دیدم
برف در سکوت می رقصید
|
|
|
|
|
دل بستن ِ بر سنگدلی چون تو خطا بود
|
|
|
|
|
دلتنگم اگر باشم و دلدار نباشد
شب آید و ماه من پدیدار نباشد
|
|
|
|
|
چه نوای دل انگیزی است باران
و چه آرامش عجیبی
می شوید غمهای دل
وجاری می سازد
شور عشق را
آفرین به
|
|
|
|
|
از زمین های مختلف بودیم
خط قرمز میان هر دوی ما
بچه بدیمو مختلط گشتیم
جنگ خونین میان مردم ما
بی
|
|
|
مجموع ۱۲۴۷۹۰ پست فعال در ۱۵۶۰ صفحه |