در نجابت موعود
در تاریکی نشسته بود
غیر از نان و زرچوبه در سفره نبود
خلبانان الکلی
در پرواز شوم تمدن خود باخته
در خاطره اش سیاهی و خون
برق انفجار و سرخی خون همکلاسها
در نجابت موعود
اشکی نداشت
خواهرش می لرزید
در نجابت موعود
اشکی نداشت
در نزدیکی
آتش بمب زبانه می کشید
در نجابت موعود
اشکی نداشت
همکلاسهایش فرشتگان زمین پرپر شدند
در نجابت موعود
اشکی نداشت
خلبانان الکلی چیزی در ذهنشان نبود
آنها به شب و الکل فکر میکردند
در نجابت موعود
می لرزید
آیا خورشید را دوباره خواهید دید
آیا این یک تمدن است
می لرزید
در نجابت موعود
بعد از این سالهای تار تار
بعد ازاین تاریک ترین روزهای سال
از ورای دشت های آبی
ما را دوست بدار
ای ستاره ی وطن
ستاره خواهی ماند در قلب ما
در دره ی ستارگان
همه ی قهرمانان جمع خواهند شد
آنها گریه نخواهند کرد
طوفان حریف نمیشود بر یادها
ایستاده میمیریم در طوفانها
حسین شفیعی بیدگلی
تقدیم به کودکان مظلوم سوریه و افغانستان...که درجهالت های بشری فریاد رسی نداشتند و بشریت عزادار آنهاست.