يکشنبه ۲۷ آبان
|
دفاتر شعر علی رفیــــعی وردنجانی
آخرین اشعار ناب علی رفیــــعی وردنجانی
|
بر روی دوش مانده فقط بار بی کسی /
باید سرود یکسره اشعار بی کسی /
در جمع بی کسان و کسان، ناکسان کم اند! /
ما آمدیم در پی دیدار بی کسی /
هرچند در کنار من و تو شلوغی است /
ما بی کسیم، هر دو هوادار بی کسی /
در جمعشان به شکل دو منها نشسته ایم /
منهای من کنار من انگار بی کسی! /
باشد تو از مغازه ی آنها خرید کن /
من می روم دوباره به بازار بی کسی /
از بس که "آر" قافیه هایش زیاد بود /
حالش بد است مرد گرفتار بی کسی /
علی رفیعی وردنجانی پریش
|
|
نقدها و نظرات
|
باسلام تشکر از جنابعالی جناب اسدزاد | |
|
باسلام درود بر جنابعالی استاد انصاری | |
|
با احترام یکی از اشعار جدیدم را هم تقدیم دوستداران حضرت زهرا از جمله شما استاد فرزانه مینمایم. باز این چه شورش است که در خلق عالم است / باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است /
آن لحظه ای که شاعر بیچاره خسته بود / آن لحظه ای که فاجعه ای نا خجسته بود / آن لحظه ای که رشته ی خلقت گسسته بود/ آن لحظه ای ای که دست علی نیز بسته بود/ آن لحظه ای که بال کبوتر شکسته بود/ آن لحظه ای که میخ به پهلو نشسته بود/
باز این چه شور اش است که در خلق عالم است / باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است /
آن لحظه ای که قافیه ای تازه جور کرد/ آن لحظه ای که اشک ، غزل را نمور کرد/ آن لحظه ای که میخ به سرعت عبور کرد / آن لحظه ای که زندگی اش را مرور کرد/ آن لحظه ای که دشمن شیعه غرور کرد/ آن لحظه ای که مادر ما را صبور کرد/
باز این چه شور اش است که در خلق عالم است / باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است /
آن لحظه ای که محتشم آمد کنار او/ آن لحظه ای که گم شده سنگ مزار او/ آن لحظه ای که فصل خزان شد بهار او/ آن لحظه ای که حادثه ای شد دچار او/ آن لحظه ای که رفت ز دستش نگار او/ آن لحظه ای که محسن او بی قرار او/
باز این چه شور اش است که در خلق عالم است / باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است /
آن لحظه ای که قلب تمام جهان گرفت/ آن لحظه ای که حنجره وقت اذان گرفت/ آن لحظه ای که آتش نمرود جان گرفت/ آن لحظه ای که باز دل آسمان گرفت/ آن لحظه ای که مادر ما را نشان گرفت/ آن لحظه ای که عشق علی را جوان گرفت/
باز این چه شور اش است که در خلق عالم است / باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است /
آن لحظه ای که هر غزلی یک قصیده شد/ آن لحظه ای که کوچه به کوچه کشیده شد/ آن لحظه ای که سرو علی قد خمیده شد/ آن لحظه ای که یک گل پژمرده چیده شد/ آن لحظه ای که ساقه ی یاسش بریده شد/ آن لحظه ای که حضرت زهرا شهیده شد/
باز این چه شور اش است که در خلق عالم است / باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است /
آن لحظه ای که ام ابیها پدر نداشت/ آن لحظه ای که سیلی محکم اثر نداشت/ آن لحظه ای که سوره ی کوثر پسر نداشت/ آن لحظه ای که کاش فقط خانه در نداشت/ آن لحظه ای که چلچله ای بال و پر نداشت/ آن لحظه ای که حضرت زهرا سپر نداشت/
باز این چه شور اش است که در خلق عالم است / باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است /
آن لحظه ای که دست مغیره امان نداد/ آن لحظه ای که دود فضا را نشان نداد/ آن لحظه ای که هیچ بلالی اذان نداد/ آن لحظه ای که قافیه بر شعرجان نداد/ آن لحظه ای که باج به آن ناکسان نداد/ آن لحظه ای که دشمن ملعون زمان نداد/
باز این چه شور اش است که در خلق عالم است / باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است /
آن لحظه ها گذشت همین لحظه ها رسید/ دنیا پس از شهادت زهرا خوشی ندید/
پریش وردنجانی
تقدیم به حضرت زهرا صلوات الله علیها صلوات بفرستید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
جالب و زیباست