سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
|
|
گاه گاهی دشمنی ها از از رفاقت بهتر است
منفعت های دروغ از هرصداقت بهتر است
اینکه در بند کسی باش
|
|
|
|
|
شعله های شعر من با شادیت آمیخته
شعله می گیرد چو از بنزین عشقت ریخته
|
|
|
|
|
بده گلای غصه مو به دست باد مشرقی...
|
|
|
|
|
باران می بارد ،
شیشه را بخار گرفته
من نفس به نفس شیشه ایستاده ام
حس شوخ طبعی باران
کلافه کرده
|
|
|
|
|
شعر ...
تو بودی و دختری که نوجوانی اش را
در ایستگاه های اتوبوس
به عشقی زود هنگام ...
فروخت
|
|
|
|
|
درانتظارتو بودن خوش است ؟ می ترسم
بمیرم عاقبت از دوری ات بیادم باش
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
|
|
|
|
|
در کافیه ی خیال نگاه تو تا سحر
بیدار با دو قهوه ی قاجار لعنتی
|
|
|
|
|
به نام خداوند اندیشه ساز ...
|
|
|
|
|
تو قلب مرا دزدیدی ای دزد قهار......
|
|
|
|
|
من و
شقایق
آینه و
نگاه تو
----
شعری از
فاصله ی شب
به شقایق خندید
-
حجم داغ تن تو
لُختی عط
|
|
|
|
|
سوسن پژمرده جان دارد گریز از آب بود
|
|
|
|
|
من تورا می خواهم آری چشمها هم بر درند
خون وآتش در میان بستر خاکسترند
صورتم از دوری واز زور غم خاکس
|
|
|
|
|
تقدیم به ساحت مقدس حضرت معصومه(س)
|
|
|
|
|
وقتی دل این آسمان هم درد دارد
|
|
|
|
|
نمــی دانی نمــی دانی که در هر سطر این دفتر
قراری هست ،جاویدان و درتکـــــــرار، یعنی چه
|
|
|
|
|
در جاده های سیاه
از شهر خود رفتیم
خلبانان الکلی بمب می ریزند
سالهای رنگ پریده
پشت سر
پدرم را ک
|
|
|
|
|
ای که تدبیر نگاهت همه آهم شده است
متصل شب زخیالت به پگاهم شده است
آنقَدَر خیره به ره گشتم و حاصل
|
|
|
|
|
خبرچین این خبر را کرده عنوان
به آهنگی سر نبش خیابان
|
|
|
|
|
قبل از خواب
پشت پنجره بیا
|
|
|
|
|
آغوشت محبت
گلی بشنید آوای فـــغـــــان را
بیاری خواند امــــیر آسمانرا
بنا بنهاد در ب
|
|
|
|
|
باز هم آمده ای جنبل و جادو بکنی
|
|
|
|
|
و قرعه خورد به نام تو در اواخر دی.....
|
|
|
|
|
مغاکی... ست، میانِ
دادن
و
ستاندن !
|
|
|
|
|
درانتظار آمدنت
چشمانم را
بهدرقلابکردهام
|
|
|
|
|
تنگ بلورین هست ماهی را خاطرخواه
نمی داند مانده ماهی در حسرت دریا
غناری کنج قفس در رویای بوستان
|
|
|
|
|
هر شب
با خود می برد مرا،
سیال خیالت
و من عروس دریای آغوشت
می شوم
|
|
|
|
|
دلا تا کی نشینی در غم عمر...
|
|
|
|
|
تو را زود داشتن هم دیر است...
|
|
|
|
|
یادت می آید در مقابلم مردان مخنث ،
حلقه های خود را طاق می زدند ؟؟
|
|
|
|
|
چشمانت مثنوی هفتاد من
لبانت غزل....
|
|
|
|
|
دیگه خیالم راحته دست تورواون میگیره
رفتی وباز بهونتو این دل داغون میگیره...
|
|
|
|
|
از کوی تو افسرده و بیزار می روم
|
|
|
|
|
چه طنین انداز است. . .
صوت گرم پدرم. . .
خنده های مادرم. . .
|
|
|
|
|
از دور نزدیکم بهت
مثل یه سایه پشت سر
از خواب می سازم برات
...
علی رفیعی
|
|
|
|
|
کم وکیف هوا بسکه حال تکراریست...............
|
|
|
|
|
گوسپندان بی علف!بی آب! تاکی ساکت وبی اعتراضند؟
|
|
|
|
|
باران بهانه ی خوبی است
تا به خیابان بزنی
و اندکی دیوانگی کنی
دیوانگی های هرکس میتواند مدل خاص خ
|
|
|
|
|
اکنون تو با ملک شهرآشوب
شهر را به آشوب کشیده ای
|
|
|
|
|
قدم می زنی
میان غباری از خاطراتم
مبهوت و گنگ
صدایی نیست ...
|
|
|
|
|
بیا که تاتونیایی غزل بد آهنگ است
برای عطر حضورت دل غزل تنگ است
|
|
|
|
|
فکرو مثل بازی آيينه نیست
آینه در وصف خودش دیدنی است
|
|
|
|
|
شدم
آن ابر
دويدم
به هواي...
|
|
|
|
|
تو این سرمای پاییزی
بیا تو صورتم ها کن
|
|
|
|
|
حالم شبیه مرده دلتنگی است
که سالها زندگی کرد
اما کسی را
دلتنگ نکرد
علی رفیعی
|
|
|
|
|
بکن با من مدارا
مرا کن غرق آغوش
صدا کن نام من را
منم پا تا به سر گوش
|
|
|
|
|
مرگ می تواند
یک فرشته باشد
وقتی اسم یک زن است
اشکان ملک پور
|
|
|
|
|
اشك مرا به نام تو پيوند مي زنند
|
|
|
|
|
درغربت این فصل غم آلوده پاییز
|
|
|
|
|
من امدم باور نکن مرداب ها را
سردی دستان پر از ظلم بدان را
|
|
|
|
|
بعد بم ، زلزله ها قاتل رفسنجانند
چه گسلهای بدی پهنه ی کرمان دارد
|
|
|
|
|
شعر سر بر کردنِ بغض من است
|
|
|
|
|
چی تو چشمای توعه دیونه انقد خاصه
که منو اینجور مات اون نگاهت میکنه
|
|
|
|
|
قمار ژرف
پرده ی شرم را زخود بردارو با من حرف بزن
دیگرش بگذار هرچی است یکی را صرف بزن
آسمان شو در
|
|
|
|
|
لبتبهترزانگوراستبانو
دلتازایندلمدوراستبانو
|
|
|
مجموع ۱۲۳۹۲۰ پست فعال در ۱۵۴۹ صفحه |