سه شنبه ۴ دی
اشعار دفتر شعرِ سرود خوش زندگی شاعر ژيلا شجاعي (يلدا)
|
|
سبز گشته چمن به اشتیاق باران
بر شیشه نازک دل می زند نم باران
بر فصل سرد تنم شوق دلپذیر باران
|
|
|
|
|
باغ می خندد
غنچه می شکفد
رونق می گیرد باز
برکه و چشمه سار
غزل می خواند بلبل
مست و بیقرار
|
|
|
|
|
از راه می رسد شبی سیاه
نمی بیند چشم، چشم را
همه رازها در شب ناپیدا
تنها در تاریکی شب
پیداست
|
|
|
|
|
دلنواز است صدایش چون صوت قرآن
آسمانی با بغضی پنهان
مملو از مهر و محبت
با یک دنیا سخاوت
صدایی
|
|
|
|
|
تنگ بلورین هست ماهی را خاطرخواه
نمی داند مانده ماهی در حسرت دریا
غناری کنج قفس در رویای بوستان
|
|
|
|
|
بر فراز آسمان می کشند ابرها نقش هایی ناب
از دیده باران می چکد قطره های اشکی تابناک
جاری می شود بر
|
|
|
|
|
چه تماشایی بود به گل نگاه گلدان
تکیه داده بود گل به خاک های گلدان
گل زیبا دل برده بود از گلدان
|
|
|
|
|
خورشید مو طلایی بر تنش پیراهنی زمردین
دست در دست روز می آید میهمانی در زمین
نور خورشید در روشنایی
|
|
|
|
|
از خانه ابری کهکشان
بانوی برفی گشته میهمان
بر تنش پیراهن سپیدی
بر پایش کفش های برفی
کشیده پرده
|
|
|
|
|
مونس تنهایی های گل سرخ
شبنم زیبای صبحگاهی
می رسد به گوش، ترانه دل انگیز جویبار
می نوازند قطره
|
|
|