بنام خدا
عشق حقیقی اولسا گر سیرتده گووچه آدلانار
واه یالانچی عشقيدن دونيا دولي رويا قالار
گر حقیقتدن دوتا پیوند عشقین ریشه سی
گون به گون عشق آ رتیریب گیزلین اورکده جا سالار
معرفت اهلی بیلرلر عشق معناسین ندیر
سالکِ راهِ حقیقت دردی درد اوسته قالار
سسلدی یاجَلِّ اکرم عشقه یِئر وار دهریده
سس گلوب دردلی اورکلر ایچره تنها جا آلار
عشق بیر گیزلین الوو دیر عاشقین جانیندادی
سوندورولمز اود دی جانون ایچره جانانون چالار
زنده گانلیقدا فرامرز خالصانه عشقی دوت
نفس دامیندن یایین یوخسا اورک بندین تالار
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
عشق اگر حقیقی باشد درسیرت زیبایی به خود می گیرد
آه که ازدست عشق کاذب به اندازه دنیا رویا وخیال می ماند
اگرریشه عشق از حقیقت پیوند بگیرد
روز به روز عشق افزون گشته و دردل جا می اندازد
اهلِ معرفت میدانند که معنی عشق چیست
سالک راِ حقیقت درد را روی درد تلنبار می کند
صدا زد یا جلِّ اکرم آیا عشق دراین هستی جا میگیرد
صدا آمد که فقط در دلهای سوزان ازدرد جا میشود
عشق یک شعله ی پنهانی است که در دل عاشق سُکنی گزیده
آتشِ خاموش نشدنی است درجانت که جانانت می نوازد
در زندگانی فرامرز عشق خالصانه را بگیر
از دامِ نفس دوری کن والّا بند دلت را پاره می کند
عالی و ارزشمند سرودید با محتوایی نیکاندیش.
و معرفتنهاد با پایانبندیِ زیبا و جهانبینیِ حکمتشمول
که می تواند تلمیح به آیهی شریف :
( ... اِنَّ النَّفسَ لَاَمّارَهُُ بِالسّوءِ اِلّا ما رَحِمَ رَبّی ... )
نیز بوده باشد .
به لحاظ ساختاری غزلی ارزنده در بحر رمل است.
فقط دونکتهی مهم به نظرم می رسد که بااجازه
سریع و خلاصه می نویسم :
۱ - کاش دربارهی چگونگیِ بکارگیری و هَمسانیِ زمانی و کارکردیِ افعال تورکیِ آذریِ موجود ( آلیر - قالیر - جالیر و الی آخر .. ) به عنوان ردیف غزل ، در طولِ مصاریع مُداقه ای افزون داشتید و دستور زبان تورکیِ آذربایجانی را بیشتر لحاظ می فرمودید .
- مثلاً با توجّه به فعل ( اولسا ) ردیفهای شعرتان اکثراً درست گزینش و پردازش نشده اند که شاید اینگونه گویشِ خاصتان ، به لهجه ی منطقه ی زندگانی تان مربوط باشد ؛ شاید هم به دلیل بداهه نویسی و ارسال بیوقفهی شعرتان هنوز فرصت ویرایش نیافتید .
مثلاً :
عشق ، حقیقی ، ( اولسا ) گَر ،
سیرَتدَ ، گُووچَه ، ( آدلانار )
که فعل ِ آدلانار هم ریتم و وزن را ترمیم می کند و هم با اولسا برابری در زمانِ فعل دارد و هم اینکه تاکیدِ مُضمر و نهفته در مفهومِ کلام را رساتر است.
۲ - اینکه معادلهای معمولِ موجود در زبانِ آذری و کلمات تورکی را گاه بهصورت فارسی بکار برده اید که با کمی تامّل و مکث در لغات تورکی و معانیِ ایهام سوی آنان بیشتر می توانستید معادلِ تورکی خوبی را برای ارتقای سطحِ زیباشناسی و ادبی و علمیِ شعرتان در مصاریع بیاورید .
- مثلاً بجای واژه ی فارسیِ زیبا : - گُووچَه / گُئوزَل
- یا بجای واژه ی جا : مَاءوا / یِئر
- بجای زندگانلق میشد نوشت : یاشاییش
- و بجای راهِ حقیقت : حقیقتیولی
در کل زیبا بود ولی با اندکی بازبینیتان
غزلی ناب و الحق دلنشین است .
به جهت عدم توفیقم و ضیق فرصت ، بحث و درنگ در دیگر جزییات هنرمندانهی شعر اصالتپردازتان را به اندیشمندانِ آذریزبانِ سایت می سپارم .
پس سخن کوتاه باید والسلام .
ماهنی یا همان آهنگِ ارسالیتان هم بسیارزیبابود
سیزه اورکدن ساقلیق آرزولاییرام بُئویوک قارتاش.
یاشامالیسینیز اُولی تانرینین امانیندا.
قلمتان جاودان نویسا
سلامت و دلشاد و سربلند باشید