چهارشنبه ۲۸ آذر
اشعار دفتر شعرِ نازار (شعر کوتاه) شاعر حسن گائینی (رزاس)
|
|
نیست باشد...
هست، امّا در حساب!
|
|
|
|
|
مثل صدای هر تیک و تاک...
خورد و لهیده ام
|
|
|
|
|
همه چیز نا پیداست
ـ حتّا عشق
و دردی که پیراهن از تن یوسف درید
|
|
|
|
|
⚫وروجک
وروجک عاشق
لابلای طنّازی هایت
وسیع شده ام!
مث:
چیزی که...
|
|
|
|
|
ً⚫برای شعر سکوت
آن هنگام که صاعقه افتاد
پشّه
آواز خواند
|
|
|
|
|
❇❇❇
دیوانه باش...
قبل از آنکه عاشق باشی
ـ تاوان دل
|
|
|
|
|
آینهٔ چینی
تو را با سیاهی دل چکار
لبان تو بی انتهای روشنی در غایت است
از نوبهاری که در نیستان ما
|
|
|
|
|
مغاکی... ست، میانِ
دادن
و
ستاندن !
|
|
|
|
|
و
خواب
قایق
آشفته بود
برای شعری که شاع رش حجم دریا را بلعیده بود
|
|
|
|
|
نیستی ؟
امّا ...
از تو لبریز ام !
|
|
|
|
|
✳فرود
◽◽◽◽◽
گودال های پستی
صعب العبور ند
|
|
|
|
|
خواب دیدم
تابوت ها را بی مرده
|
|
|
|
|
غبار از آینه مگیر
روشنی را نویدی نیست
|
|
|
|
|
نامهٔ بد سرشتی ام را ، بدستم داده اند
ریشخند زندگی
|
|
|
|
|
بیا
بسی پسین گاه
بی سایه باشیم
|
|
|
|
|
در خلوت خویش
طعم سیب بی فریبی را ...
تأویلی جاودانه میزنم
و به همه ٔٔ آهی میرسم که از چشمان
|
|
|
|
|
تو را بوئیدم
از شعرت عطر سوختهٔ واژه ها آمد
|
|
|