چهارشنبه ۲۸ آذر
اشعار دفتر شعرِ نبض درد شاعر پ رستمی زاده(صحرا)
|
|
من به چشمان تو دلبسته شدم اما تو؟
|
|
|
|
|
عصر پاییزیو بارانو دلی پر غصه
شعر میخواندمو با فکر تو می چرخیدم
|
|
|
|
|
خسته از هر که ز چشمان تو ردی دارد
|
|
|
|
|
دردی نشسته در دل این اخم های مرد
|
|
|
|
|
حال من!هه،نگو و نپرس
طعنه بر روزهای پاییزم
|
|
|
|
|
می شود با غزل چشم تو شاعر باشم؟
|
|
|
|
|
من به استادی دست و قلمت مديونم...
|
|
|
|
|
طاقت بيارو از دل تنگم سفر نكن
|
|
|
|
|
يك وقت هايی من باشو ببين
كه چه بلايي به سرت می آورد اين تو!
|
|
|
|
|
در آسمان شعر من امشب كرانه ساختی
سمت نگاه فارغت من را روانه ساختی
|
|
|
|
|
چه سخته زندگی را خوب ديدن
پراز خوش باوری مطلوب ديدن
|
|
|
|
|
يك نفر نيست بداند كه چه در من گذرد
بی هوا پاك كند صورت اين مسئله ها
|
|
|
|
|
تو كنارمی هميشه
يه حضور بی نتيجه
|
|
|
|
|
باز هم خواب تو را دیدم،افسوس پدر
داغ تو زندگیم سوخت ،محسوس پدر
|
|
|
|
|
سرم رو شونه های تو
هنوز گریه میکنم
از این سکوت لعنتی
یه روز سکته میکنم
|
|
|
|
|
دارم تظاهر میکنم از عشق سیرم
حس می کنم بیچاره و تنها و پ
|
|
|
|
|
سلاااام به همه ی شاعرای توانای شعر ناب
خوشحال میشم که نقدهای ارزشمندتون رو بشنوم....
ی
|
|
|
|
|
من به تنهایــیو این بادیه عادت دارم
به شبو شعرو شه قافیه عادت دارم
سیب ها از پی تقدیس به پ
|
|
|
|
|
بگذار که محبوس نگاهت باشم مستانه نمک گیر صفایت باشم
|
|
|
|
|
چه راحت از پیشم رفتی
بدون لحظه ای تردید
چه تلخه عاشقت بودم
دلت از عشق من ترسید...
|
|
|