يکشنبه ۲۷ خرداد
|
|
شب هایی که نیستی تصویرت را
|
|
|
|
|
بگرو رفته ی شعار های سوخته ایم
فــریب خوردهء قرار های سوخته ایم
|
|
|
|
|
عاقبت به مقصد نرسید
زیر خاک خوابید
اون که مقصدی نداشت
جز دیدن چشمان تو
اون که چشماش دید نداشت
|
|
|
|
|
گویا به جرم عاشقی ما را به زندان می برند
چشمان و دستم بسته بود دیدم که خندان می برند
|
|
|
|
|
هرکه پرپرشد گل قلبش،گلابش شعرشد
در خزان تاوان سرما را گلستان میدهد
|
|
|
|
|
بوی یوسف میدهد چاهی
که در قعرش، زلیخا بود ....
E-n مرداد ماه 95
|
|
|
|
|
دل می بری هر قدر که بر داشته باشی
دل زنده شوی، عشق به بر ، داشته باشی
هر بوالهوسی دود شود از غم
|
|
|
|
|
امشب...
سالگرد اولین سلام تو به من... و آخرین خداحافظی من با رویام بود...
|
|
|
|
|
ما هنوز از " آه " مظلومان عالم غافلیم ..
|
|
|
|
|
شریانِ شعر
برگرد که امشب را با هم سحر کنـیم
غم را به لطف خاطره ها دربه در کـنیم
در خواب د
|
|
|
|
|
قيامت در دل افكند، دو چشمت چون قيامت
قيامت در دو ابروست، چو راكع در قيامت
|
|
|
|
|
لحظه ای آمدم به دنیایت
مادرم بودی و جنین دلت
|
|
|
|
|
پاره شد صدها طناب از آزمون وزن من
تار گیسویت از آن چاهم ولی بالا کشید...
|
|
|
|
|
این شنیدم قصه ایی از شهر شام //
پیرمردی را خری بودش تمام
|
|
|
|
|
این قدر
دل
دل
نمی خواهد...
برای با من نشستن،کافی است
از عقربه ها پایین بیایی،
از سایه های پاره
|
|
|
|
|
مهرِ تابانم،
به طلوعِ دوباره ات ،
چند غروب باقیست؟
تا پرواز کند
قناری شعر از قفس دفترم..
|
|
|
|
|
همه بیت هایش اسیر خیال
دلَش دلزده از مگوی و مقال
نگاهش پیِ ابرها منجمد
پَرَش گیجِ پروازهایِ م
|
|
|
|
|
من اگر می بفروشم تو فروشی خلق را
من اگر گول زنم خود تو زنی عالم را
|
|
|
|
|
تشدید گذاشتی روی دل گرفتگی ام
وقتی
|
|
|
|
|
سخت بیمار شدم از غم بیماری ی دل
در کجا هست طبیبی که کند یاری ی دل
|
|
|
|
|
در راه رسیدن به تو از خویش گذشتم
باید که نبود و عدمم را بپذیرم
|
|
|
|
|
زخمیست بردلم که دوچشم شما زدند
زخمی که عاشقانه در آن ماجرازدند
|
|
|
|
|
هبوط کن
به سراندیب درد
به سجده هم نبارانت
به زمین سرد
|
|
|
|
|
عاقبت بازنده گشتم در نبرد
|
|
|
|
|
تــــــــــــــــو یعنی سیب سرخ و غزل سبز
تــــــــــــــو یعنی غرور شمع و بال پروانه
چه زیبا مثل
|
|
|
|
|
گذری جادویی در انعکاس ایینه
|
|
|
|
|
به خود اجازه ندادم نام آن را غزل بگزارم...
|
|
|
|
|
اسمم را فراموش کرده ام ...!
آمده ام بپرسم
آنگاه که دوستم داشتی
چه صدا می زدی مرا
|
|
|
|
|
به ماه
بگو از من
به اختصار
بگو که من رفتم
|
|
|
|
|
ریزش باران نگاه گرم تو در چشم من...
|
|
|
|
|
تویی، بهداد وطن
که گذشتی ز تن
همه این می دانند
پهلوان، صف شکن...
|
|
|
|
|
آخرین صبح و طلوع یک مرد
ساعتی بعد می گردد جسمی سرد
|
|
|
|
|
چراغ سبز شد .
پوپک بای بای کرد .
|
|
|
|
|
گفتم مکُن ایّام تو بیهوده تلف
سر کُن بکنارِ یار با باده و دَف
|
|
|
|
|
کندوی لب های تو را زنبور هستم
آماده ی انجام هر دستور هستم
|
|
|
|
|
در غم غروب،
شیشۀ بغض کودکم
کنار آیینۀ دلم شکست!
...و پس، چون پرندگانی،
رها، در آسمان آرا
|
|
|
|
|
چقد ساده رفتی بگو دل نکندی
بگو؛ ترس دوری رو از من نکندی
بهت گفته بودم بمون تا نمیرم
نخواستی نشونم
|
|
|
|
|
دیشب گریستم
غریبانه با دلم
با یاد مادرم
|
|
|
|
|
من بودم و یک سایه شبیه خودم انگار..
من ثابت و او رقص کنان بر تن دیوار
|
|
|
|
|
قسم به مهر بی دریغت
به شکوه نگاه غریبت
به گرمی آغوش بی نصیبت
روزهایی سبز همچو بهار
|
|
|
|
|
در این سکوت غمگین
دزدی بیاید ای کاش
هرچه که باشد اینجا
یکجا برد به تاراج...
|
|
|
|
|
بی محلی هایت آخرکاردستم می دهد
........
|
|
|
|
|
بدر کامل نیست امشب ماه تابان آمده
ماه میگردد خجل روشنتر از آن آمد
|
|
|
|
|
مادرم کو؟پدر خسته ام از دستم رفت,
شورهستی زدلم،از رخ سرمستم رفت
|
|
|
|
|
هیچ پرنده ای
شکوفه های کاج مرا نوک نمی زند
|
|
|
|
|
حرف پاکی و نجابت از من
سخن سرد و بی مایه و مجهولی است
مهره ی مار من است
دل غمخوار من است
رن
|
|
|
|
|
نه آسمون کبود بود
نه انقلاب خونمون
...
علی رفیعی
|
|
|
|
|
دلبرِ زیبا رخِ جادو کلام
غم بزدایـد زِدلِ مامدام
|
|
|
|
|
به نام او که اوست
من چه فکردم چه شد
فکر ماندن داشتم اما چه شد
من سبو بشکستمو جام تو ر
|
|
|
|
|
چه حس خوبیه حالم
عجب حال خوشی دارم
نمی دونم تو این دنیام
یا اینکه خواب و بیدارم
تو
|
|
|
|
|
مُحتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
|
|
|
|
|
شیوۀ دلبرى روى تو دیدن دارد
|
|
|
|
|
*نقد و انتقادی متفاوت!...کاشان در اینجا شاهد مثال است ....
|
|
|
|
|
مثل اون روزهای اول تو منو دوستم نداری
|
|
|
|
|
خوانده یاناخوانده
مهمان دلم هستی هنوز!
|
|
|
|
|
فراموشی لاله ها
به تیره ترین روزها
|
|
|
|
|
تو بارانی
تو مهتابی
تو ماهی
تو ماه نور بارانی
تو چون رگبار زیبای بهارانی
|
|
|
|
|
وام خرید خودروی پیکانم آرزوست !
|
|
|
|
|
از خودم بیرونم
رد پای دل بی پنجره ام
گم شده است
و تو مابین من و خاطره سرگردانی
صابر خوشبین صف
|
|
|
|
|
وجدان ها را به خواب برده اند ......
|
|
|
|
|
ما کجا بودیم و اول کار ما
|
|
|
|
|
پَرپَروک سِیلُم بُکُن سی تو میسوزم مثِ شمع
کُربونِ سی کِردنت
|
|
|
|
|
خدا کندامشب
نه ماه باشدنه ستاره
|
|
|
|
|
خوش نرو هیچ وفا نیست تورا
|
|
|
|
|
میخواهم امشب ترک این دنیا کنم من
|
|
|
مجموع ۱۲۴۷۸۸ پست فعال در ۱۵۶۰ صفحه |