جمعه ۵ بهمن
اشعار دفتر شعرِ قاصدک گم شده شاعر سروش علی نژاد
|
|
نیمه شب آمده اینجا گلکم
خواب، چشمان مرا می بوسد
پاکتی دود شد از رفتن تو
خس خس سینه ی پرسوزش من
ع
|
|
|
|
|
من و تو ساکن اینجا بودیم
یک جزیره وسط دریاها
قفسی بود ولی با تو قفس معنی پرواز به آزادی بود
و من
|
|
|
|
|
در این سکوت غمگین
دزدی بیاید ای کاش
هرچه که باشد اینجا
یکجا برد به تاراج...
|
|
|
|
|
از یار خطا کـْـرده ی مـا مَـــردُم عالم
نَزدم بخدا هیچ خبر یا چمدان نیست
|
|
|
|
|
زیباست او نگـاهش مهر اندرون او نه
ره سمـت او فــراوان مارا به راه او نه
درعصر بی مرامی در دام ای
|
|
|
|
|
از من آنان خواهند...
که سر اندر گوشی خود نبرم
|
|
|
|
|
نگاه کن به این روزهای بی کسیم
به موهای سفید درهم وزوزیم . . .
|
|
|
|
|
من قطره ی آبی که طلب نیست بر او
گـــر او بشود مــــراد معـنا کُـندم
معنای من از عشق گُلِ فاطمه ا
|
|
|
|
|
شــعـر خواهم گفت...
واژه هایم پر لبخند و صفا
خالی از بی تابی ...
|
|
|
|
|
من همان سیگارم
همه جا صحبت ترک است و عبور
همه از من ترسان
همه بر من بدبین
غافل از آن که من آنم ک
|
|
|
|
|
سهراب
تو کجایی ای دوست
قایقت جا دارد
بهر دیوانه ی و غم بسته هنوز؟
|
|
|
|
|
احشامش را فروخته بود...
گله ی گوسفندانش، چهار گاو قوی هیکلش، بوقلمون هایش و تمامی زمین های ارثی پدر
|
|
|
|
|
جریان داشتیم
من و تو هر دو از این رود بزرگ
سهم من بودی و سهمت بودم
من که مرداب تنم را دزدید
کاش
|
|
|
|
|
پولم بگیر از من ببر اما تو آزارم مده
باور بکن جان می کنم این پول من هم مال تو
|
|
|
|
|
گم گشته ام عجیب
دنبال من بگرد
پیدا نمی شوم
من را ندیده ای؟؟
|
|
|
|
|
غرق دریای توام
پس چرا غرقم کنی
من که خود سر می دهم
تا که تو لذت بری
|
|
|
|
|
ماه من، ابر اگر بگذارد . . .
دست من لمس تو را می بارد
|
|
|
|
|
در دلم می گفتم
چه بهاری بشود سال دگر . . .
|
|
|
|
|
در شهر خفتگانم بیدارمو گرفتار
ای کاش خفته بودم تنها شدم از این کار
|
|
|
|
|
این جزیره که از آن نامه برایت دادم
رو به تخریب و فناست . . .
|
|
|
|
|
عکس های خاک خورده
در قاب روی دیوار
دارد خبر از اینکه
گم گشته ای تو انگار
|
|
|
|
|
در دلم حجم سرودن بالاست....
غزلی میگوید
که چرا راه من و تو به هدف راه ندارد هرگز
|
|
|
|
|
کوله ات را ببند تا جاده نگران نشده . . . .
|
|
|
|
|
وقت آن است بیایی و مرا دریابی...
|
|
|
|
|
مــنم آن قاصـدک رفته ز یــاد
تـویی آن لحضه ی طوفانی بــاد
مـنم آن مرغ قفس جان داده
تــویی آن با
|
|
|
|
|
زندگی . . .
هیچ فرقی با یک فیلم ندارد
|
|
|