سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        ماه عریان

        شعری از

        سروش علی نژاد

        از دفتر قاصدک گم شده نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۵ ۱۴:۲۳ شماره ثبت ۵۱۲۵۷
          بازدید : ۵۵۱   |    نظرات : ۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سروش علی نژاد

        نیمه شب آمده اینجا گلکم
        خواب، چشمان مرا می بوسد
        پاکتی دود شد از رفتن تو
        خس خس سینه ی پرسوزش من
        عقده زرد حضورت اینجا
        شب به من می تازد
        و تو انگار در آنجا شادی
        من خدا می داند
        که چه کردم با خود
        در نبودت اینجا
        بشکستم امشب
        پای یک مورچه ی زحمتکش
        و بسوزاندم من
        پر پروانه ی خود را با شمع
        مانده ام با نفس خاطره ها
        گِل به سرها زده ام
        لانه ام یک قفس تنگ میان دلکی
        که سر سوزنی انگار شده
        از برای تن یار
        هوس ترک تو انگار که ترکم کرده
        من و این پاکت ها
        ترک من کردی و ترکش نکنم
        ترک کردن نبود مهر و وفا
        قبل از این خاموشی
        تو که فریاد شدی
        دل ما را دریاب
        ماه امشب نفسش می گیرد
        ماه من ماه تو نیست
        او کمی آنسوتر
        درد خود را به سپیده بفروخت
        و چه ارزان سحر از او بخرید
        تن عریانش را
        درک کردم او را
        من به ادراک وجود
        چه کند اما تو
        سحری قبل سجود
        مرگ پاکت هایم
        گردن اوست فقط
        ورنه من جرمم چیست
        لاف این آزادی
        از رهایی کبوتر تا خون
        دو قدم مانده به صبح
        پرکن این قمقمه را
        برویم سمت بهار
        لاله را ناز کنیم
        شکنیم دست چپ چلچله را
        بزنیم مهر خموشی بر لب
        از صدای خوش مرغی در شب
        آن زبان بسته زبانش باز است
        گوش ما خفته اگر
        چه قضاوت کنی از آوایش
        دست چپ بر سر تو
        دست دیگر بر لب
        بکش آن ماشه سرد
        بزنش بر این شب
        رنگ بر من تو بزن
        آخرین رنگ جهان
        باتو این دل شاد است
        با همین خسته بمان
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۵ ۱۶:۵۵
        درود
        زیبا بود خندانک
        عظیمه ایرانپور
        سه شنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۵ ۱۰:۳۱
        درود بر شما
        زیباست خندانک خندانک
        محمود  خرمی فرد
        سه شنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۵ ۱۷:۳۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4