باران

درود
زیبا بود
مزین به نقد و نظر نافذ استاد عباسی مقدم عزیز

سلام ارجمند برادرمان

چه غزل زیبایی زنده باد من اینگونه میخوانمش :


امشب دوباره نم نم ِ باران گرفته است
در کوچه های دل غم ِ تو جان گرفته است

اخم ِ نگاهِ توست مرا تیر بار ِ عرش
انگار این نگاهِ توست حزیران گرفته است

یک آن نرو ز پیش ِ من ای نازنین که من
بیمار بی توام و حالت ِ پایان گرفته است

شب می رسد دوباره دلم بر حلول ِ تو
حال از پریش ِ زلف ِ تو مه سان گرفته است

هرگه شبیهِ مترسک ... ز سوز ِ این سکون
انگار مغز ِ من ...ز تو فرمان گرفته است

"تنها" بدون ِ تو اندوه ِ نی تنان ِ آه
هرشب به نوح ِ چشم چه طوفان گرفته است


یاالله

سلام در این نوشته شاعرانگی زیاد بود باعث الهامم شد به صورت زیرنوشتم

امشب دلم نم نم باران گرفته است
درسینه ام عشق و غمت جان گرفته است
با آخ و واخ وحیله نگاهم نکن رفیق
سگ در حیاط پای تو دندان گرفته است
وقتی تو نیستی دلم از حال می رود
حتی مسیر خانه ودالان گرفته است
شب میرسد باز به امید روشنت
زلف کج وناب تو سامان گرفته است
این من من قرصی بیخود روانی یت
از چشم مست ناز تو درمان گرفته است
من مثل نی سست وکمی استخوانییم
روی سرم بارش طوفان گرفته است

سپاس شاعر زیبا سرودی

قدردانم از حضورتان

امشب میان مردمک چشم توفان گرفته است

درود ، خیلی خوب بود، قلمتان جاری

سپاس بزرگوار

سپاس زیبا بود

تا نیایی راحت جان در برم
ترک می کی می کند دل با غمت
(ع.و)

سلام و عرض ادب

سروده ای بسیار زیبا از محضرتان خواندم

درود بر شما بزرگوار

همیشه باشید و بسرایید

شعر قشنگي بود
لياقتشو داشت غزل باشه

درود بر شما
با اندکی تراشکاری زیبایی آن دو چندان خواهد شد.
شوری که در قلم شما جاری ست بسیار زیباست.
موفق باشید

سلامـ افرین قشنگ بود
غزل زیبایی ازش در میاد اگه تنبلی نکنید