شنبه ۹ فروردين
اشعار دفتر شعرِ طنزانه شاعر مهدی ایران نژاد پاریزی
|
|
از عالم لاهوت به ناسوت شدم
از کار تو دیوانه و مبهوت شدم
هر جور که تو ساز زدی رقصیدم
از عشق تو، من
|
|
|
|
|
هرچند به چشم من عزیزی،بانو
فلفل صفتی، زیاد تیزی،بانو
روح و تنِ من با لب تو می لرزد
صد ریشتری، زلز
|
|
|
|
|
زلزله
آمده از هز طرف در ملک ایران زلزله
راور د شهداد و کرمانشاه و تهران زلزله
از سر پل با ذهاب
|
|
|
|
|
آلبالوهای چشمانش که چیده شد...
|
|
|
|
|
سه گِرمه ها
اتوماتیکِ قرنند
هی بازشان می کنیم
باز، بسته
|
|
|
|
|
عید است، ولی دیدن روی تو محال است
دنیای دلم عاشق رنگ و خط و خال است
عید است، به فتوای لبِ شیخِ شری
|
|
|
|
|
دنیا همه کشک و کار دنیا همه کشک
ای کشک! به «عشقِ کشک» با کشک مَکَشک
|
|
|
|
|
گِل بازی خدا و بشر اختراع شد
آدم ز گِل پرید، پدر اختراع شد
حوّا چو خواستگار دگر غیر از او نداشت
ب
|
|
|
|
|
«باز آمد بوی ماهِ مدرسه»
بوی افتادن به چاهِ مدرسه
بوی ماه مهر، آن نامهربان
بوی خواب صبحگاهِ مدرسه
|
|
|
|
|
دل می بری هر قدر که بر داشته باشی
دل زنده شوی، عشق به بر ، داشته باشی
هر بوالهوسی دود شود از غم
|
|
|
|
|
ابروهایت را بردار
از زمین
|
|
|
|
|
تو درس محبتی که پاست بکنم
خود را رقم یکِ کلاست بکنم
|
|
|
|
|
مانده ای با سایه ات در سایه دیوار چت
می فروشی عشق را با نرخ استقرار چت
چار اصل دین چت را عشق م
|
|
|
|
|
سرماست از اینرو ثمرم یخ بسته
دستار سر و کلّ سرم یخ بسته
دیشب تشکم ز جویبارم فهمید
دیواره ی سفت کم
|
|
|
|
|
الهی سایه از سرما بگیری
میان رختخوابی جا بگیری...
|
|
|
|
|
پیچیده شدم در کفنِ مصنوعی
من در کفنی، با بدنِ مصنوعی
دندان بلورینِ من از تنهایی
افتاده درون دهنِ
|
|
|
|
|
مهر آغاز شده، بچّه برو درس بخوان
مدرسه باز شده، بچّه برو درس بخوان
گرچه این ساز، به زعم دل تو ناکو
|
|
|
|
|
تسبیح آب می کشد
با دستانی که
جامه ی زهد ریا پوشیده
|
|
|
|
|
به کوه هم اگر سلام می کردم
پاسخم رامی داد
با اینکه دلش از سنگ است
|
|
|
|
|
هم عاشق و بی قرار میزم هم طالب اقتدار میرم
دلباخته ام به رنگ و رویش دلداده و دو
|
|
|
|
|
یک حادثه ی خوب، لگد بر بد زد
بر آتش خشم و کینه دستِ رد زد
یک بوسه ی هسته ای غنی سازی شد
|
|
|
|
|
گرقتم نمره ای پایین تر از هفت
سر سفره ندارم چربی نفت
|
|
|
|
|
با جمع لطیف ما، خودش قاطی بود
این عادت جمع بودنش ذاتی بود
|
|
|
|
|
صد شکر به راه عشق ناجی نشدم
سر منشاء درد لاعلاجی نشدم
|
|
|
|
|
از " به چپ چپ " به چپ بروی
یا از" به راست راست" به راست
"عقب گرد"ت می کنند
|
|
|
|
|
در حسرت ران گوسفندیم
مشتاق زبان گوسفندیم
بسیار ضعیف و سربزیریم
درگیر جهان گوسفندیم
|
|
|
|
|
در وادی معرفت نگونسار شدی
در خوردن خاکِ مرده بیمار شدی
|
|
|
|
|
پهنای وجودشان عجیب است
دیواره عرضششان عریض است
ویروس سلامشان شدید است
احوال کلامشان مریض است
|
|
|
|
|
در دیار عشق، فصل و دوری و دیری، بد است
هی جوانی ... هی جوانی... سایه ی پیری، بد است
|
|
|
|
|
کباب و نان داغت را گرفتی...
|
|
|
|
|
هر چه می سازند اینجا آبکی.....
|
|
|
|
|
تو را در پارک دیدم تاب خوردی
|
|
|
|
|
دیروز به دیدار تو ما غَل خوردیم
|
|
|
|
|
ای آنکه ستیغ بینی ات همچو مِویز
|
|
|