چهارشنبه ۲۸ آذر
اشعار دفتر شعرِ سلام شاعر حسین راستگو
|
|
چاقو نمی برد
چرم کلفت و بی شرافت صورتتان را
|
|
|
|
|
جنین می داند که شهرک های بزرگ
در سطح اقیانوس مدفون شده اند
|
|
|
|
|
لحظه ای آمدم به دنیایت
مادرم بودی و جنین دلت
|
|
|
|
|
چقدر منتظرت ماندم و فریب شدند
مسافران وسط جاده ات غریب شدند
|
|
|
|
|
بازگشتی که تو را طعمه ی مرداب کنم
گورخرگونه دل شیر جوان آب کنم
|
|
|
|
|
هر شروعی را که می خواهند پایانم بکن
بی قراری را طلوع سرخ عرفانم بکن
|
|
|
|
|
این همه گمشده رو من از کجا پیدا کنم
دوستای قدیمی رو چه جوری آشنا کنم
|
|
|
|
|
با یاد امکان تو انگشتان من سردند
دستان بی مولا پی خورشید می گردند
|
|
|
|
|
گرفتار توئه اما
نمی دونه که می دونی
نمی فهمه
که از چشماش
همه حرفاشو می خونی
|
|
|
|
|
خداحافظی کردی و من سلام
درودم به تو ای شروعِ تمام
|
|
|
|
|
عادت ندارم زندگیم از هم بپاشه
شاید نباشی بندامون از هم جدا شه
آزاد بودن معنی خاصّی نداره
|
|
|
|
|
حیفِ تنت ، زن!:
به حیواناتی رسید
که به اندازه ی غار نشینی از تو اطلاع ندارند
|
|
|
|
|
خدا کند که پس از گردباد و طوفانها
دوباره لانه ی گنج
|
|
|
|
|
چشم ستاره ها که به خون-گریه سر کند
بارانِ سرخ، آینه را در به در کند
|
|
|
|
|
دانه ای برف ،نرم و سرد افتاد روی گرمای سینه ی شیشه بوسه ای از بلورِ پاک چشید آب شد ، ش
|
|
|
|
|
نترس از این که چرا قافیه جنون آمد که تکه تکه ی قلب از دهان برون آمد اگر نگفته بماند گلو گلوله
|
|
|
|
|
انعکاس سطح دریا منبع خورشید ها موج ها، مفهومِ رفتن، مایه ی تبعید ها صاف و بی حرکت اگر می شد بر
|
|
|