سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 آذر 1403
    18 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 18 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ آذر

        عاشقش بودم

        شعری از

        حسین راستگو

        از دفتر سلام نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۶ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۰۴:۲۹ شماره ثبت ۱۱۵۵۹
          بازدید : ۸۱۷   |    نظرات : ۲۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        عاشقش بودم
        عاشق بوی پهن دستانش
        بوی عرق بدنش
        وقتی در بغلم بود
        تمامش در بغلم بود
        وقتی در بغلش بودم آرام میشدم





        عاشقش بودم
        عاشق بوی پهن دستانش
        که از یادم دستان نحس دختران شهرم را میبرد

        عاشق بوی عرق تنش
        که خاطرم را از دختران معطر خیابان های لجن گرفته خلاص می کرد

        وقتی در بغلم بود
        دلش آرام بود
        چون
        بر خلاف همشهریهایم
        تمامش در بغلم بود

        وقتی در بغلش بودم
        آرام میشدم
        چون کسی یک موی دخترهای دهاتشان را نمی خواست
        و من را
        با همان بوهای دهاتی اش
        از ادکلن هایم خلاص میکرد
        از اسپری های خیانتی که در شهر می زدم
        و از حشرات نفرت آمیزی
        که بدون اسپری نمیشد تحملشان کرد









        عاشق مژه هایش بودم
        خیالات نکنید، نان می پخت ، مژه ها می سوخت!
        عاشق گونه هایش بودم
        عاشق دستانش





        عاشق مژه هایش بودم
        که اشکهایش از آنها مظلوم تر نبود
        که خیالم را برایم غسل می داد

        عاشق گونه هایش
        که همیشه به سرخی سلام بودند
        و خون گرم
        حتی زیر باران
        زیر اشک

        عاشق دستانش شدم
        و ماندم
        برای همیشه
        که دستانش به دست همه
        همه ی دختران و پسران شهرم
        نان میداد
        و از دست همه ناراحت بود
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4