سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 آذر 1403
    18 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 18 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ آذر

        پرنده و برف و عشق

        شعری از

        حسین راستگو

        از دفتر سلام نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۷ شهريور ۱۳۹۲ ۱۷:۵۴ شماره ثبت ۱۷۵۱۲
          بازدید : ۱۰۵۴   |    نظرات : ۱۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        دانه ای برف ،نرم و سرد افتاد

        روی گرمای سینه ی شیشه

        بوسه ای از بلورِ پاک چشید

        آب شد ، شد قرینه ی شیشه

         

        قطره لغزید و رفت و محو شد و

        پنجره ، غرق گریه تنها شد

        قاب را رو به آسمان کرد و

         محو باریدن هنر ها  شد

         

        او چه می خواست؟ دانه ای که تماس

        بدنش را به او بدل نکند

        همچنان تازه و خنک باشد

        بیخودی با خودش جدل نکند

         

         

        دسته ای از پرنده های بهشت

        به سلامت به کوچ می رفتند

        غیر لبخند و ذکر حضرت حق

        جمله ای مطلقا نمی گفتند

         

        انعکاسی به صورت مرغی

        از دل صاف  یک غریبه رسید

        نوری از روی شیشه ی تنها

        از پرنده سوال می پرسید:

         

        از کجا آفتاب می تابد ؟

        قاب هایند و بادهای سیاه

        ارتباط پر از به هم زدن

        درب های بدون قفل تباه

         

        آن کبوتر بهشت را بخشید

        به گروهی که کور می رفتند

        داشتند از یگانه پنجره ی

        کره ی خاک  دور می رفتند

         

        سرد بود و به شیشه چسبیدش

        لیزِ خون- گرم هم به او چسبید

        لانه اش را کنار پنجره دید

        بی سوال و جواب و بی تردید

         

        شیشه خوشحال شد که نازِ سفید

        توی آغوش او نمی میرد

        غیر او هیچ سطح صافی را

        عاشقانه بغل نمی گیرد

         

        بینشان جشن بوسه برپاشد

        از فشار همیشه ی دنیا

        از زمستان گلی پدید آمد

        بر خلاف کلیشه ی دنیا

         

         

         

        دسته ی جستجوی دشت بهشت

        دور گرداب خاک می چرخد

        مثل چرخی که هرز تا به ابد

        بیخود از اصطکاک می چرخد

         

         

        از انتقادات دوستان استقبال می کنم 

         

        ممنون که می خوانید

         

         

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4