جمعه ۲۵ آبان
|
دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )
آخرین اشعار ناب افسانه احمدی ( پونه )
|
دست هایت را بده تا آسمان پر می کشم
خنده ها و گریه هامان را برابر می کشم
نیستی اینجا ولی با یاد رویت زنده ام
دوری ات را در گلو با بغض ها سر می کشم
زنگ بیداری ندارد بی صدایت زندگی !
جسمِ بیجانِ را به دست خود به بستر می کشم
رفتنت هر شب مرا هُل میدهد تا پای مرگ
این نفس های ضعیفم را به آخر می کشم
تا نیایی و نبینی بی قراری های من !
هر شب اینجا یک غزل دفتر به دفتر می کشم
می نویسم ، می نویسم ، می نویسم بی صدا
از گلوی این قلم خون جای جوهر می کشم
شادی و آرامش مطلق برایت می خرم
درد عشق کهنه را ساغر به ساغر می کشم
مدعیِ عشق بودن بی عمل بی ارزش است
کوهی از ناباوری را خطِ باور می کشم
نا تمام است عاشقی و قصهٔ شب های ما
چترِ آغوشت به روی قلبِ پرپر می کشم
سینه ام را جان پناهت می کنم مثلِ صدف؛
در میانش من تو را یکدانه گوهر می کشم
کشتی امیدمان در گل نشسته غم چرا !
تر کنی لب با توانِ عشق لنگر می کشم
تا بماند پایه های عشقمان هم استوار!
روی هر بیگانه ای بی وقفه خنجر میکشم
از کنارت میزنم پس هر کسی که دشمن است
من برای فتح آغوشِ تو لشکر می کشم
"پونه" را دیگر نباشد طاقتِ هجرانِ تو ؛
با سکوتم حرفِ دل از دیدهٔ تر می کشم
افسانه_احمدی_پونه
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.