يکشنبه ۹ ارديبهشت
|
|
مینشینم پشتِ فرمان پرایدم، ناگهان
در اتوبانم که عزرائیل میخندد به من
|
|
|
|
|
اي پشيمان از پشيمان بودنم
|
|
|
|
|
سین عشق و سین زیبایی یار
سین جاویدان شدن در عشق یار
سین جام باده و ساقی و می
سین آسودن ز جهل
|
|
|
|
|
مرغ خوش خوان بازهم گشته درنوا
از بهار و شادی گوید خبری ای آشنا
|
|
|
|
|
بدانکهچشم قشنگت برایمندنیاست
ببین که کشتی عمرم میان این دریاست
|
|
|
|
|
نوروز به نماد رستاخیز می ماند
و لذت فقر را با طعم گس آزادی پیوند زده اند
|
|
|
|
|
سنگ سخت.
قطره سرسخت تر...
|
|
|
|
|
کجا رویم بفرما ازین جناب کجا!؟
|
|
|
|
|
کافیست اگر بگویمت دیوانه توام؟
|
|
|
|
|
شب بارانی و بی تابی مهتاب و سفر
|
|
|
|
|
پای مخمل کوه دارد رنگ و بویی دلپذیر
|
|
|
|
|
اینقدر داغون ام که آخر میروم ،
ازاین خانه ی تنها ، بسوی ناکجاها ،
بُقچه به بغل
|
|
|
|
|
سال ها در خواب هایم رد پایت مانده است
در خیالم ،آه آوای صدایت مانده است
|
|
|
|
|
کوروش آن شاه بزرگ ارجمند / مهربان با مردمان دردمند ...
|
|
|
|
|
هوا آفتابیست...
در این آسمان ابری نیست...
|
|
|
|
|
کنار هر که میگردی رفیق و یار و یکدل باش
|
|
|
|
|
دل دوباره کار دستم داده است.
|
|
|
|
|
خنجر زده بر کالبد روح و روانم
|
|
|
|
|
ای رحمت حق حیات انسان باران
|
|
|
|
|
نسیم و ابر و گل ها و درختان.
الهی زنده باشی صد بهاران.
|
|
|
|
|
با تلفن همراهش درگیرست...
***
روزهای بیشماریست،
کسی سراغش را
|
|
|
|
|
قوئی زیبا اما،
تنها،
در مردابی وسیع-
آمدن جفتش را
انتظار میکشد...
|
|
|
|
|
آه ای صلیب مانده بر دوش مسیح...
|
|
|
|
|
مـن هـمان بـازیـگـرم وقـتـی نـبـود :
نـقـش خـوب در سـینـمـای زنـدگیـم
|
|
|
|
|
و چه بی حد و حصر تنهایی
در میان منُ و اوُ همه ایشانُ و همینطور شما
|
|
|
|
|
خواب دیدم خواب بودی
قصه ای در قاب بودی
|
|
|
|
|
میشود بعد از تو احوال مرا از شعر من فهمید
میشود در شعرهایم مردن تدریجی ام را دید
|
|
|
|
|
بغلت چیست؟ هم آمیزی پاییز و بهار
|
|
|
|
|
خبرت هست مرانسخۀ درمان شده ایی
|
|
|
|
|
✒️ترانه سرا
م.مدهوش
آهنگساز: میثم مرزدشتی
خواننده: میثم مرزدشتی
|
|
|
|
|
گاهی در یک اندوه ،شبیه آدمهای بزرگ حرفهایت به دلم مینشیند
|
|
|
|
|
هیچ پروانه ای عاشق هیچ شمعی نبوده است
|
|
|
|
|
شب دسته گلیست که آفتاب به آب می دهد
|
|
|
|
|
بر گوش رهروان صلا میدهد رضا
بـر قلبِ عاشقـان جلا میدهد رضا
با اذنِ ذوالجـلال امام ِ رئـوف ما
|
|
|
|
|
آدمیت تا ابد در جنگ با اهریمن است.
|
|
|
|
|
یه ترکش آمد و،
سر را دزدیدم ومخفی اش نمودم
حالاچگونه ضجه کنم ؟
یا بخندم ؟
حالا بی سر چه کنم ؟
|
|
|
|
|
به نام خدای فاطمه، من هستم گدای فاطمه
خیر النساء العالمین
ای یار و معشوق علی
ای دُخت زیبای نبی
|
|
|
|
|
بر لب دریای دل عاشقان
ماهی دلمُرده شده شعله ور
|
|
|
|
|
گاهی ز سراب هیچ گریزی نیست
دهان را میگشایی اما
پژواک هیچ کلامی
در ذهن تو نیست
پای خسته
چشم بس
|
|
|
|
|
در دلم طوفان به پا شد حال این دل را مپرس
خنده ها از لب جدا شد حال این دل را مپرس
چشمِ مشکینت مرا
|
|
|
|
|
من بارش بارانم ودلتنگترین ابر زمانم
از بوی نم کوچه خیابان زیبا ترین حس،بمانم
|
|
|
|
|
📌تصنیف
م.مدهوش♥️
🎤 دکلمه : بانو هستی احمدی🌺
|
|
|
|
|
ای که زیبا رویی ات ،نقل تمام عالم است
گردت از عاشق پراست ،وصال می خواهی چکار
|
|
|
|
|
من در این شهر بزرگ...
در میان ادم ها...
پی چی میگردم؟!
|
|
|
|
|
شب و شعر و شاعری و یک فنجان چای
|
|
|
|
|
قطعه از کتاب چاپ شده
"شور میشود هر چشمی که تو را میبیند"
|
|
|
|
|
از میِ آن ترک تبریزی که می نوشم چو عشق
|
|
|
|
|
آن که آشفته کند حال جهان
روزیش گردد نهان در خاکدان
ای که آغوش کشی هر صنمی
|
|
|
|
|
ما را چه آتش است در بر تو
که بسوزیم و بسازیم و بتازیم بر تو
|
|
|
|
|
دریاب مرا که درد عشقت سخت است
|
|
|
|
|
ز عرش آمد بتی تیره که چشم حق برو خیره
بگفتا ماه بی رنگم چرا گشتی چنین تیره
|
|
|
|
|
از خاک گرفته و تا لابه لای عرش
|
|
|
|
|
بگذار دریک وانمود ،صبح از قصد من آگاه باشد
|
|
|
|
|
ای علت تمام تقلای من
درود!
|
|
|
|
|
چو از کنار من او یک زمان گذر می کرد
نگاه نافذ او در دلم اثر می کرد
|
|
|
|
|
بعد از تو دل به عشق کسی مبتلا شود؟
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۰۲ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |