يکشنبه ۲ دی
اشعار دفتر شعرِ سوگواژهها شاعر حسین ابراهیمی
|
|
قلب شکستهام را کس میشود خریدار؟
|
|
|
|
|
بهروی شانه میبرم خودرا
در این سکوت سربهسر ماتم
|
|
|
|
|
کی گفتهام به تو که حلالت نمیکنم؟
|
|
|
|
|
سالی گذشت و از دل من داغ تو نرفت
موج غمت به ساحل قلبم رسیده باز
|
|
|
|
|
رفتی و تا بیکران آرامشم از دست رفت
|
|
|
|
|
بی تو من، تن را نمیخواهم
بی تو من، من را نمیخواهم
|
|
|
|
|
دوریَت از چشمهایم میزداید خواب را
رفتنت از آسمانم میبرد مهتاب را
|
|
|
|
|
«مرا عهدیست با جانان»
و من دلخسته زین پیمان
|
|
|
|
|
شیشهی عمر مرا عشق تو بشکست، یار
بند وجود مرا هجر تو بگسست، یار
|
|
|
|
|
نشد بمانی و رفتی
نشد بیایم و ماندم
|
|
|
|
|
بی تو،
هرلحظه در من بغضی متولد میشود
|
|
|
|
|
امروز هم مثل روزهای دیگر نبودنت،
هوای دلم ابری است
|
|
|
|
|
دلم نمیخواهد
آن هنگام که بغض زندگیام، با فریادی مرگ آلود شکست
قطرهای اشک از چشمی جاری شود
|
|
|
|
|
اگر خستم از درد، اگر بیقرارم
|
|
|
|
|
از دیدهام چه خون جگرها روان شده
|
|
|
|
|
عشق با شوق تو دمسازتر است
|
|
|
|
|
بنگر که چه میبارم از دوری دستانت
|
|
|
|
|
رفتی و در دلم چیزی نمانده جز
|
|
|
|
|
رفتی و ندانستی بی تو چه غمآلودم
از دوری تو هر دم میسوزم و میسازم
|
|
|
|
|
بی تو یعنی زندهام بی زندگی
بی تو یعنی بیپناهم، بیکسم
|
|
|
|
|
دلم آغوش میخواهد برای گریه کردنها
برای داغ در سینه سرم دیوار میخواهد
|
|
|
|
|
در جهان در حق من نیکی نشد
بهرهام جز قطرهی اشکی نشد
|
|
|
|
|
خدایا داستانم را چرا با غم نوشتی تو؟
تمام تار و پودم را ز ماتمها سرشتی تو
|
|
|