سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 19 فروردين 1404
  • شهادت آيت الله سيد محمد باقر صدر و خواهر ايشان بنت الهدي توسط حكومت بعث عراق در سال 1359 هـ‌.ش
10 شوال 1446
    Tuesday 8 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

      سه شنبه ۱۹ فروردين

      اشعار دفتر شعرِ اثر جاوید شاعر جلال بابایی(بابک دیلمان)

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      در پشت بوفه ی مدرسه کودکی به خوراکی ها نگاه می کرد و دست در جیب خالی خود کرد. مادر بچه ها برای بچه
      ۱۸۹ بازدید     ۱۲ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      باد زوزه می کشد و آب را می جنباند. خاطرات چندین ساله ام پیش چشمانم فشنگ می شود.
      ۳۰۴ بازدید     ۱۰ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      آسمان صاف و حلالش پیداست. پر ستاره شده است گو شیداست.
      ۱۰۹ بازدید     ۶ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      اینجا کجاست نمی دانم سرسبز و بارانی نم نم . پیشتر که می روم مه عجیب در کوهستان است.
      ۲۸۴ بازدید     ۱۰ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      سرزمینی زیبا در دل سرزمین دیلمان. با درختان فندوق و گردو اش چشمها را نوازش می دهد.
      ۲۵۲ بازدید     ۸ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      دیدن برف بر روی کوهی بلند در تابستان تماشایست. من به آن نگاه می کنم و ناگهان آرزوهای خود را در اوا
      ۲۶۸ بازدید     ۱۰ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      پیش از تو عباس آب معرفت را نمی دانست. آب در دلش نماند معرفتت را عباس جار زد.
      ۲۳۱ بازدید     ۲۸ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      سوار بر ابر میشوم و در سرزمین رویا تو را می جویم. جامی پر از شراب را به من هدیه می کنی و مست و مدهو
      ۱۳۸ بازدید     ۱۱ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      آهسته باران به روی درختان می زند. و درختان خیس آب می شوندبر فراز کوهی هستم.
      ۲۲۵ بازدید     ۲۲ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      بود مردی عاشق مال و منال. زین سبب او گشت دنبال عیال.
      ۷۱۶ بازدید     ۱۰ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      بود محمد نامی کرد با منیژه عقد. رسوایی خود را چه آسان نمود نقد.
      ۲۳۴ بازدید     ۱۲ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      عدالت را نمی یابم پنهان به زیر بوته ای هستی نمی دانم. نمی دانم شاید مرده است مدفون در خاک است.
      ۱۴۸ بازدید     ۱۷ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      در این آشفته بازاری که گفتم. تکی هم ادعا دارد که جفتم.
      ۱۴۵ بازدید     ۸ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      عروس شهر های گیلان، نگین انگشتری لاهیجان. کوههایش سر سبز و جلگه اش دل پذیر است.
      ۱۱۵ بازدید     ۱۲ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      گر شکارت دانه دید و دام را آغوش کرد. قدر لحظه را بداند آن که شعرم گوش کرد.
      ۱۴۰ بازدید     ۱۰ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      بر فراز این کوه سپید زنهار از که خواهم اگر دامن‌گیر باد شوم. آه چه غروب دلگیریست وقتی خورشید در روز
      ۱۱۶ بازدید     ۹ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      در گوشه ای از اتاق ناگهان با خیال همراه شدم. باد و باران و برف و تاریکی شب.
      ۱۲۳ بازدید     ۱۰ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      انگار که حس نشستن روی ابر را دارم. حسی مرموز و باد و رقص چمن و آواز بلبلان.
      ۱۷۶ بازدید     ۱۸ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      این شنیدی بود کشاورزی بزرگ. مال خود را می سپارد دست گرگ.
      ۲۴۳ بازدید     ۱۴ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      آن شهر که من در خیال خود پروانده ام. طوفان به کل شهر زده من ولی جا مانده ام.
      ۲۷۶ بازدید     ۱۰ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      زندگی چیست شاید باریدن باران به سر شاخه ی سبز. شایدم باد وزیدن بر ورق همسایه ی ماست.
      ۱۴۵ بازدید     ۱۲ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      ز خوراک و هوس و پول و ثروت. تو را در گور خوابانند به منت.
      ۳۳۴ بازدید     ۱۳ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      نسیم و ابر و گل ها و درختان. الهی زنده باشی صد بهاران.
      ۲۴۴ بازدید     ۶ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      در کنج خانه ی ذهن آرام نشسته بودم. ناگهان باد خوش خبر بوی دوستم ملک را به مشام نشاند.
      ۲۰۹ بازدید     ۶ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      مهر کردم دشمن غدار را. در سرش پیچاند آن افکار را.
      ۲۵۰ بازدید     ۶ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      دور از زندگی ماشینی در کمی آن طرف تر. نفس می کشم و از زندگی ماشینی فاصله می گیرم.
      ۱۹۳ بازدید     ۲ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      بر تارک قلب خویشتن واژه ی امید را حک می کنم. در سخت ترین پیچ زندگی ترمز نمی کنم.
      ۲۱۴ بازدید     ۸ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      گر شیر ژیانی در معرض چشم نباش. چون غیر نمایی بکنی کاش که کاش.
      ۱۷۰ بازدید     ۴ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      یک غار و یک سگ و خفتگانی چند. بار الها تو آفریدی این جهان را چه شگرف.
      ۷۹۲ بازدید     ۲ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      صدای بی صدای برف آهسته به زمین می خورد. و یلدا نزدیک خانه ها در میان سرما سرزده می آید.
      ۲۲۴ بازدید     ۴ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      خاکت جاوید،هگمتانه و تخت جمشید ابهت جهان. خشایارت و کوروش و آریو برزن تا ابد بر تارک هستی نقش بست
      ۲۳۴ بازدید     ۶ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      هرچه را افسرده را پیش آورید. همچو ماری است که از نیش آورید. از عسل پالوده سازید یا به کام دلربا.
      ۱۸۸ بازدید     ۳ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      برگ پاییز با آهنگ باد به زمین می افتد. صدای آهنگ باد خوش ترین آهنگ دنیاست.
      ۸۶۶ بازدید     ۸ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      اندیشه کن زمانی نوزاد بودی ولی اکنون تنومند و بزرگ شدی پس بر خود نناز. شاید دوچرخه ای جرقه مرگ را
      ۲۷۵ بازدید     ۸ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      گاه نم باران یعنی امید زندگی. و قدم زدن زیر آن یعنی زندگی دوباره.
      ۷۷۷ بازدید     ۹ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      نگاهت چه نگاهی باشد. و آرامش را از کجا می یابی.
      ۱۸۲ بازدید     ۹ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      گاه یک واقعه را پوچ بدان. در نگاه خود دنیا را حقیر کن.
      ۱۰۱۰ بازدید     ۲ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      هنگام مرگ ثروت عالم حقیر و پست شد. شیطان ز خدعه ای که نشانده مست شد.
      ۱۸۳ بازدید     ۴ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      رنج مردم را تو رنج خود بدان. تو نشو از رنج مردم شادمان.
      ۱۷۲ بازدید     ۶ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      چه سرمایی چه حس قشنگی کنار گون ها کنار درختان محلی. سپس پشته ای از هیزم نهادن آتشی درست کردن درون آ
      ۱۶۷ بازدید     ۲ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      (غزل سپید) در کنج خانه ی دلم خاطرات عاشقی گرد و غبار می خورد. من را هزار سال پیرتر در خاطرات عاشق
      ۱۶۷ بازدید     ۲ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      (غزل سپید) کاش هرگز نمی رفتی کاش گاهی مرا کنی یاد. دلم گرفته است کاش گاهی فکرم باشی تا دلم شود شا
      ۲۰۲ بازدید     ۶ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      باد صبح دیلمان در شاخساران شد پدید. آن به صحرا یا به سبزه یا سر سنگ می وزید. لابه لای سوسن وهم ارغ
      ۱۷۲ بازدید     ۷ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      با مرگ آرزوها ی خود دل شکسته و گریان نباش. چون مرغ پر شکسته در مقابل آتش سوزان نباش.
      ۱۹۴ بازدید     ۴ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      پرواز به جنگل پر از مه ابریشمین. یعنی بهشت خداوند بر روی زمین.
      ۲۰۷ بازدید     ۲ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      طوفان اگر به خانه ات زند استوارباش. در تک تک لحظه های زندگی برقرار باش.
      ۲۰۳ بازدید     ۱ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      بود مردی این چنین او نصیحت آغاز کرد.گفت پول چرم کف دست است و او بی زاریش ابزار کرد.
      ۱۹۵ بازدید     ۳ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      به مهر و محبت دل مردمان را شاد کن.به فکر خرابی نباش جایی آباد کن.
      ۱۸۳ بازدید     ۶ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      عبرت آموز تو از تاریخ عمرت نکن بی خود فنا.ظالم دنیا نشو ظلمی نکن پیموده کن راه خدا.
      ۲۹۶ بازدید     ۲ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      تفکر کن تو ای انسان چرا خلقت شدی انسان.سپس اندیشه کن بر خط پایان.
      ۲۳۹ بازدید     ۲ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      هر کجا رفتم نشانی از تو نیست.مهر وخوش روی تو از آن کیست.خوش تو رفتی ودلم لختی که سوخت.عاقبت چشم انتظ
      ۲۱۴ بازدید     ۲ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      گهی ترس و گه شجاعت نما .که هر دو تورا کار آید جدا.مناسب به اوضاع تدبیر کن.گهی روبهی ،گه حمله چون شیر
      ۱۷۱ بازدید     ۰ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      با دیو صفت همچو خودش جنگ نما.بر روی سرش بارشی از سنگ نما.با نرمش ومهر،منتظر طغیان باش.کشتی چو به دری
      ۲۴۵ بازدید     ۶ نظر

      ادامه شعر

      جلال بابایی(بابک دیلمان)

      همچون بهشتی دیلمان.شهری تو زیبا بی گمان.با چشمه های خوش گوار.مملو شدی از سبزه زار.
      ۲۰۷ بازدید     ۱ نظر

      ادامه شعر

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      امارفا - آمارگیر رایگان سایت
      8
      در حال بارگذاری