سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        آن روزها

        شعری از

        جلال بابایی(بابک دیلمان)

        از دفتر اثر جاوید نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۵ مهر ۱۴۰۱ ۱۳:۵۱ شماره ثبت ۱۱۳۸۰۱
          بازدید : ۱۴۴   |    نظرات : ۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر جلال بابایی(بابک دیلمان)
        آخرین اشعار ناب جلال بابایی(بابک دیلمان)

        چه سرمایی چه حس قشنگی کنار گون ها کنار درختان محلی.
        سپس پشته ای از هیزم نهادن آتشی درست کردن درون آن سرما.
        باریدن برف به روی درختان چه شکوهی به آنها می بخشید.
        گون نیز سفید پوش شده بود من آهسته راهی خانه شدم.
        وقتی به خانه رسیدم از پشت پنجره به باریدن برف و وزیدن باد نگریستم.
        پدر بزرگ اندکی از هیزم را درون بخاری هیزمی نهاد حس مرموزی بود چه زیبا بود.
        شب که شد جمعی از پیرمردهای محل به دیدارش آمدند .
        چای پدر بزرگ همیشه آماده بود وسیگاری که در دست داشت.
        میوه های محلی را پیش مهمانان گذاشت.
        خوردن به در آن هوا چه حسی داشت.
        دلم برای آن روزها تنگ می شود.
        صبح که شد برف ها را از بام با پارویی پایین می انداخت.
        علف را روی چوبی خرد می کرد و در درون آغل برای گوسفندان می برد.
        دلم تا همیشه تنگ آن روزها می شود.
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۶ مهر ۱۴۰۱ ۱۶:۰۷
        درود بزرگوار
        داستان زیبایی است خندانک
        جلال بابایی(بابک دیلمان)
        جلال بابایی(بابک دیلمان)
        چهارشنبه ۶ مهر ۱۴۰۱ ۲۰:۲۱
        سلام و درود فراوان بر استاد بزرگوار آقای استکی ممنون لطف دارین
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5