سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 9 فروردين 1403
    19 رمضان 1445
    • ضربت خوردن حضرت علي عليه السلام، 40 هـ ق
    Thursday 28 Mar 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      پنجشنبه ۹ فروردين

      جَغول بَغول

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۱ ۲۱:۵۵ شماره ثبت ۱۱۸۴۱۹
        بازدید : ۱۵۳   |    نظرات : ۶

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

      جَغول بَغول
       
      اینقدر داغون ام که آخر میروم ،
      ازاین خانه ی تنها ،
      بسوی ناکجاها ،
      بُقچه به بغل
       
      که آوارگی بِهْ ،
      به زندگی میانِ این سَقَر
      که بیابانِ ساده بِهْ ،
      از شهرِ دغل
      که گناهی دربیابان نیست حکماً ، لااقل
       
      میروم بیرون ازاین شلوغی ها و،
      نعره ها و،
      بداخلاقی ها ،
      ز استرسِ این شهرِ دِپرِس و،
      جنونِ مردمانش
      که چهره ای به شهر داده ،
      مثلِ ظرفی ، پُر از جغول بغول
      حرصی که ،
      هیچ اندازه ای نیست برآن
      خرده فرمایشِ یکریزِ ساکنین اش
      که اینرا بخر،
      آنرا نخر
       
      کاش حرصی داشته باشند برای آخرت ،
      اما ندارند
      اینرا بخر یعنی :
      فقط این دنیای نقد را بخر
      آنرا نخر یعنی :
      دنیای نسیه را نخر
      منهم که هیچ حالِ بحث کردن ندارم ،
      میروم ، ازاین مقر
      همین الآن ، به کنارِ خانه ی گُل رسیدم
      آقا ببخشید ! همینجا پیاده میشوم ،
      نگهدارید ! بله همین بغل
      دگر بجای راهِ افقی ،
      آنقدرعمودی بالامیروم ،
      تا شاید روزی روزگاری ،
      بیفتم درآغوشِ نورانیِ یارم
      که هیچ چیز برایم بهتر از این نیست ،
      آخر باید منهم آرامشی یابم
      آنوقتی که دیگر،
      فقط زجنسِ نورم
      کاش هرچه نورشوم و،
      محو شوم در نورِ پاک اش
      آن نورِعزیز را ،
      با عشقی که حدی نیست برآن
      بگیرم در بغل
       
      بهمن بیدقی 1401/4/26
      ۲
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      سید هادی محمدی
      شنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۱ ۲۰:۴۲
      خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      شنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۱ ۲۲:۰۳
      با سلام و عرض ادب بزرگوار
      سپاس
      ارسال پاسخ
      عباسعلی استکی(چشمه)
      يکشنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۵۴
      درود استاد عزیز
      شورانگیز و زیباست
      در تقرب به رب جلیل خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      يکشنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۱ ۱۴:۱۶
      با سلام و عرض ارادت استاد بزرگوار
      سپاس بیکران از مهرتان
      سلامت باشید
      ارسال پاسخ
      علی مزینانی عسکری
      دوشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۱ ۰۶:۵۸
      درود استاد
      عیدتان مبارک
      خندانک خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      دوشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۰۵
      با سلام و عرض ارادت آقای مزینانی گرانقدر
      بزرگوارید
      سپاس بیکران از مهرتان
      عید شما هم مبارک
      سلامت باشید و شادمان
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0