سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
|||||||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
با وجود تنگی وقت شعر "نفت سیه چرده" از استاد و شاعر خوب کلاسیک سرای سایتمان، جناب استاد علی نظری سرمازه را با هم گفتگو می کنیم.
شعر در قالب غزل و در وزن ( مفتعلن مفتعلن فاعلن ) بحر سریع مسدس مطوی مکشوف سروده شده است.
در نقد قبلی در خصوص ( خبن ) توضیح دادم. گفتیم خبن به حذف حرف دوم ساکن می گویند. برای مثال در رکن مستفعلن با حذف حرف دوم ساکن که سین می باشد به رکن مفاعلن می رسیم و مفاعلن مخبون مستفعلن است. همچنین حرف ساکن دوم در رکن فاعلاتن، الف هست که با حذف آن به فعلاتن می رسیم بنابراین فعلاتن مخبون فاعلاتن هست.
اما در این یادداشت توضیح کاملتری در ادامه این صحبت ها ارائه خواهیم داد.
حذف حرف چهارم ساکن را طی می گویند. برای مثال اگر رکن مستفعلن را درنظر بگیرید حرف چهارم ساکن که فاء می باشد را حذف کنیم مستعلن حاصل می شود که همان مفتعلن هست. بنابراین مفتعلن مطوی مستفعلن هست و اگر مفعولات را در نظر بگیرید حرف چهارم ساکن واو هست که با حذف آن مفعلات حاصل می شود که همان فاعلات می باشد بنابراین فاعلات مطوی مفعولات است.
همچنین به اسقاط تاء مفعولات کشف می گویند. بنابراین مفعولن مکشوف مفعولات می باشد.
اگر بخواهیم دو زحاف را با هم جمع کنیم برای مثال خبن و کشف در رکن مفعولات ، حاصل می شود فعولن، بنابراین فعولن مخبون مکشوف مفعولات هست و اگر خبن و طی و کشف را برای رکن مفعولات به کار ببریم به رکن فعلن می رسیم یعنی فعلن مخبون مطوی مکشوف مفعولات می باشد.
اگر رکن مفعولات را در نظر بگیرید با طی و کشف به رکن فاعلن می رسیم. یعنی فاعلن مطوی مکشوف مفعولات هست.
هدف حفظ کردن این قواعد نیست. بلکه چگونگی عمل کردن این قواعد است.
یک مثال کاربردی برای عزیزان ارجمندم می زنم. بحر رجز را درنظر بگیرید که از تکرار رکن مستفعلن حاصل می شود. می دانیم که مفتعلن مطوی مستفعلن هست بنابراین نامگذاری وزن مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن خواهد بود : رجز مثمن مطوی ، مثمن است چون چهار رکن در هر مصرع دارد (هر بیت هشت رکن)، رجز مطوی است چون مفتعلن مطوی مستفعلن است.
بحر سریع چیست؟ بحر سریع مشابه بحر رجز هست اما با آن متفاوت است. وزن آن ( مستفعلن مستفعلن مفعولات ) هست. می بینید بسیار مشابه رجز است منتها نباید آن را با رجز اشتباه گرفت. حالا من به شما می گویم بحر سریع چگونه است.
ما در اوزان عروض، برخی از بحرهای ساده را داریم که ارکان آن ها مشابه هستند. برای مثال بحر متقارب از تکرار رکن فعولن ایجاد می شود همچنین بحر رمل از تکرار رکن فاعلاتن، و بحر رجز از تکرار رکن مستفعلن و بحر هزج از تکرار رکن مفاعیلن، اما برای رسیدن به بعضی از بحور لازم است شما دو رکن مختلف را با هم ترکیب کنید. برای مثال بحر مضارع از تکرار دو رکن مفاعیلن و فاعلاتن ایجاد می شود. بعضی از اشعار شهریار با زبان گرم و صمیمی دارند بحر مضارع سروده شده اند. برای مثال (( در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم/عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم)) بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف یا مثلاً شعر زیبای (( دل می رود زدستم صاحب دلان خدا را )) مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن بحر مضارع مثمن اخرب
بحر سریع هم ترکیب از دو رکن مستفعلن و مفعولات هست و در وزن مستفعلن مستفعلن مفعولات. خود این وزن معمولاً به این صورت به کار نمی رود بلکه با استفاده از زحافات به یک وزن بسیار خوش آهنگ می رسیم. بله درست است. وزن مفتعلن مفتعلن فاعلن بحر سریع مسدس مطوی مکشوف
مفتعلن مطوی مستفعلن هست (حذف حرف چهارم ساکن)
فاعلن مطوی مکشوف مفعولات هست ( حذف حرف چهارم ساکن و اسقاط ت ساکن )
مسدس است چون در هر مصرع سه رکن دارد (هر بیت شش رکن) و مطوی مکشوف ((مستفعلن مستفعلن مفعولات)) می شود ((مفتعلن مفتعلن فاعلن))
نکته مهم در خصوص این وزن این هست که مسدس هست یعنی هر مصرع سه رکن دارد برخلاف سایر مصاریع معمول که چهار رکن دارند. غزل در وزن مسدس بسیار سخت تر است چون طول مصرع به قدری کوتاه است که شاعر مجال سخن پیدا نمی کند و باید سریعاً به فکر قافیه باشد. در حقیقت قافیه در اوزان مسدس گردن نمایی می کند. ما در غزل پیش رو ردیف را نیز داریم. خود این ردیف اگرچه موسیقایی و غنای شعر را می افزاید و ارزش افزوده محسوب می شود اما از طرفی مجال سخن گفتن را از شاعر می گیرد مخصوصاً در اوزان مسدس که به خودی خود طول مصرع کوتاه است بنابراین در امر سرودن اگر مهارت نباشد قطعاً اشکال ایجاد می کند. نکته دیگری که در خود وزن مسطور هست تعداد بالای هجاهای کوتاه است. هر چه در مصرع تعداد هجاهای کوتاه بیشتر باشد طرب شعر بیشتر و بالطبع امر سرودن نیز دشوارتر خواهد بود. همه ی این نکات را بیان کردم که به چیره دستی شاعر اشاره کنم.
ردیف : (( شده شعله ور ))
قوافی : فروخرده، پژمرده، دلمرده، آزرده، افسرده، برده، سیه چرده
اما در خصوص زبان و بیان شعر و صور خیال : ما در خصوص زبان، به دنبال سلامت زبان هستیم در بیان به دنبال سلاست هستیم در صور به دنبال زیبایی، سه عنصر سلامت زبان، سلاست بیان و زیبایی صور خیال در این شعر ظهور و بروز دارد. زبان شعر رعایت شده است. (( ماهی دلمرده شده شعله ور )) ما در شعر به دنبال بیان مستقیم نیستیم. تمثیل و بیان سحرآمیز می تواند رمز جاذبه ی مخاطب بی حوصله ی امروز باشد. در همین بیت تناسب واژگان یا هارمونی واژگان دریا، لبِ دریا، ماهی، دلِ دریایی، تناسب لب و دل، استعاره و نمادشناسی ماهی و دریا و بیدل، در خصوص هر کدام از این واژه ها دریایی از معارف نهفته است. یک نمونه اشاره کنم. ماهی نماد انسان عارف است حالا ببینید با درنظر گرفتن همین یک نکته چقدر معنا و تاویل برای دریا و ماهی دلمرده و غیره پیدا می شود!
شعر یعنی این.
آذر آزرده شده شلعه ور : ایهام تناسب آذر و شعله، موسیقایی آذر و آزرده، تناسب واژگانی سبزینه، زرد، سرخ و غیره. هارمونی این ابیات هوش از سر هر اهل ذوقی می برد.
شما ببینید باز در بیت بعد (( افسر افسرده )) این جناس چه می کند!
دهکده با نظم نوین پا گرفت : با توجه به اینکه در نقد قبلی شعر استاد، نقد محتوایی داشتم، در این نقد خیلی اشاره کوتاه می کنم به محتوای اثر، همین عبارت ((دهکده با نظم نوین)) دریایی از اطلاعات و ارجاعات برون متنی است فقط کافی است در این گوگل یک جستجو ساده انجام دهیم.
در بیت آخر هم ((شعله ور شدن نفت سیه چرده)) و ((عطش آسیا)) یک پایان بندی عالی برای این شعر محسوب می شود.
در پایان تشکر می کنم از یکایک حضرات فرهیخته و گرانقدرم
ممنونم که با صبر و حوصله مطالعه فرمودید.
و با تشکر از استاد نظری عزیز به خاطر خلق این اثر زیبا
دلتان بهاری