سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت سعدي
12 شوال 1445
    Saturday 20 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      شنبه ۱ ارديبهشت

      هماورد

      شعری از

      سیدیحیی حسینی

      از دفتر شعرناب نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۱ ۲۳:۰۵ شماره ثبت ۱۱۴۸۶۹
        بازدید : ۸۸۳   |    نظرات : ۴۵

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر سیدیحیی حسینی

      درتداول عامه
         نرودمیخ آهنین بر
                            سنگ.. 
                     به نرمی چکه ی
                               آب،
                 سوراخ بزرگی
                        دردل سنگ...
                   آغازگر بهمن.
      به کوچک ترین
                      سنگ..
      سونامی ها
      به تشدیدامواج
      .......‌  آکنده ازچکه...
        
      _____________ 
      ( هاشور)            
      باامتنان سیدیحیی..





      ۱۲
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      اميرحسين علاميان(اعتراض)
      شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۰۰:۵۲
      درود آقا یحیی حسینی خندانک
      نبض قلمتان سبز
      سیدیحیی حسینی
      سیدیحیی حسینی
      دوشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۱ ۰۲:۵۵
      درود ها

      استادوادیب فرزانه علامیان
      جـوهر قلم
      زنـدگی شماصاحب قلم را
      بازيباتـريـن شكل،
      درتصوير شكوه، بــالندگی و
      بـا نـاب ترين رنگ ها
      درفراسوی همه نـورها و نيكي ها
      و هماهنگ با نظم هستی اتفاق بیفتاد .

      🌹👍🙏🏻🙏🏻🙏🏻
      ارسال پاسخ
      شاهزاده خانوم
      شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۱۳:۴۹
      درودتان خندانک
      خندانک خندانک
      سیدیحیی حسینی
      سیدیحیی حسینی
      سه شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۱ ۲۳:۰۶
      باسلام ودردی بهجت افزا


      استاد
      ازحاجت دلتان بیخبر
      به قداست واژه ها
      که ازآسمان می بارند..
      زیباترین هارا
      ازخدا هدیه بگیرید..
      بهترین هارابرایت طالبم


      🤲🏼✌💎🙏🏻🌷🌷🌷
      ارسال پاسخ
      سید هادی محمدی
      شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۱۷:۴۷
      درود بر شما

      زیبا بود اما به زعم من مولفه های شعر بودن را نداشت و فقط نثری بود زیر هم نوشته
      چرا که نه صور خیال داشت نه صنعت ادبی
      شاید قسمت آخر را بتوانم شعر بنامم
      بقیه نوشتاری بود که فعل آن به قرینه ی معنوی
      حذف شده بود همین

      جسارتم رو ببخشایید

      بمانید به مهر و بسرایید

      خندانک خندانک
      سیدیحیی حسینی
      سیدیحیی حسینی
      دوشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۱ ۰۲:۴۳
      بادرودوسلام بهجت افزا🙏🏻



      درود بر شما ادیبان صاحب قلم  
      بسی خرسندازحضور زرین خامگان
      ارج نهم بوی خوش وجودفرتان
      باامتنان ازتفقدنازنین استاد
      سیدبزرگوارهادی محمدی
      راهنماییهای تان را
      به دیده ی منت پذیرام

      🌹🌹🌹🌹🌹🌹✊✌
      ارسال پاسخ
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      يکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱ ۰۰:۰۵
      حکایت های زیادی در مورد سوراخ کردن سنگ باقطره آب است که معروف ترین شان
      حکایت سکاکی است .
      بیتی راهم که خاطرم هست می‌نویسم
      از غبار جسم پروا نیست سالک را که سیل

      از گرانسنگی به دریا زودتر واصل شود

      موفق باشید .
      خندانک


      سیدیحیی حسینی
      سیدیحیی حسینی
      سه شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۱ ۲۳:۲۲
      سلام واحترام

      استادفرزانه
      پاینده به مهر
      استادگرامی
      ممنون .
      برقصاندخداوند.
      جهانت را
      به سازتو...
      خورشیدزندگی تان پرنورباد
      🌹🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      عباسعلی استکی(چشمه)
      دوشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۱ ۰۷:۰۹
      درود بزرگوار
      اجتماعی بسیار زیبا و پر معنی است خندانک
      حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
      شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۰۸:۱۹
      سلام و عرض ادب آقای حسینی بزرگوار
      زیبا و ژرف سرودید خندانک

      مؤید باشید. خندانک
      سیدیحیی حسینی
      سیدیحیی حسینی
      دوشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۱ ۰۳:۰۵
      باسلام

      استادگرانقدرحسین احسانی
      ازحضورتان درصفحه حقیرانه
      خوشحال وخرسند م
      ازمشایعت ونگاه زیباوپر
      محبت همیشگی
      که به مهرونوازش نگریستید


      لحظه هات غرق درآرامش
      🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

      ارسال پاسخ
      قربانعلی فتحی  (تختی)
      شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۰۹:۳۹
      درود برشما سید یحی حسینی

      بسیار عالی خندانک

      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      سیدیحیی حسینی
      سیدیحیی حسینی
      پنجشنبه ۱ دی ۱۴۰۱ ۰۱:۳۲
      سلام استاد
      فتحی
      ازتفقددائمتان
      هربارنورانی شوداین صفحه ام

      قدومت ارج نهم استاددوست
      استادان را درتلمذدست بوس

      ✊✌🌹🙏🏻
      ارسال پاسخ
      آرزو عباسی ( پاییزه)
      شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۱۳:۲۹
      درود بر شما ادیب گرامی خندانک
      طبع‌تان مانا خندانک
      نویسا باشید به مهر خندانک
      سیدیحیی حسینی
      سیدیحیی حسینی
      سه شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۱ ۲۲:۴۳

      سلام
      شاعره محترمه بانوآرزوعباسی
      باامتنان ازتفقد
      ونوازش قلم حقیر.
      ودرودی وافربراعضا
      مدیران مدبرو
      زرین خامگان سرافراز
      ____________
      استاداحمدی زاده (مطلق)
      استادشاعره آرزو عباسی
      استادوادیب حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
      استاد فرهیخته سید هادی محمدی
      استادوشاعرفرزانه محمد حسین اخباری
      استادگرانقدرمهرداد عزیزیان
      استادبزرگوارعلیرضاحكيم

      باتوفیقات روز افزون
      ازمشایعت ونگاه زیباو
      محبت همیشگی تان
      که به مهرنگریستید
      باحضور فرتان برحقیرانه ام
      محظوظ وخرسندم
      منت گذاردیدبرسرم
      سرورانم
      مویدومنصورباشید

      🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

      ارسال پاسخ
      سعید صادقی (بینا)
      شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۱۷:۴۲
      سلام و درود فراوان بسیار عالی بود رد قلمتان خندانک خندانک
      سیدیحیی حسینی
      سیدیحیی حسینی
      سه شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۱ ۲۳:۱۱


      سلام


      استادفرزانه شاعروادیب صادقی( بیدل)
      باحضوروزین ونگاه محبت آمیزبه سروده ام
      محظوظم
      بمانید به آزادگی و
      سرافرازی بهترین هارابرایت طالبم

      🤲🏼🌹🙏🏻
      🌹🌹🌹🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      علی مزینانی عسکری
      شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۱۹:۱۷
      درود بر شما و احسنت
      خندانک خندانک خندانک
      سیدیحیی حسینی
      سیدیحیی حسینی
      سه شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۱ ۲۳:۲۰
      سلام


      باامتنان ازتقفد
      🌹🌹🌹
      صحبت از گفت و شنودی کرده ای
      نقل از اهل شهودی کرده ای
      لیک بشنو ای رفیق و یار من
      بعد برگیر تو قلم را تن به تن
      نیستی واقف از این اسرار ها
      این تغافل کرده سر بر دارها
      آن شنیدستی که مولانا چه گفت
      عین این گفتار را گویا شنفت
      پس چنین نالید آن مرد سخن
      «هرکسی از ظن خود شد یار من»
      آری ای زیبا کلام شاه نشان
      اندکی تحقیق بنما یک زمان
      ما که می نالیم زجور نارفیق
      آه و ناله گرکشیم از دل عمیق
      خصم جان گشتند هر روز با وفا
      چون مگس گشتند به وقت خواب ما
      بی سبب هی وز وز و پر می کشند
      با شعف بر طبل جنگ هی می زنند
      می خورند خون همچو خون خواران دهر
      این مگس نبوَد بود کژدم به شر
      ما گریزان نیستیم از گفتمان
      خود شناسی نسلهای جفتمان
      صحبت امروز و دیروز نیست عزیز
      سالها این نارفیق گشته مریض
      هی نشستیم و بگفتیم از غزا
      بهر هم کردیم به تن رخت عزا
      لیک آن سو چون رسید یار شما
      باز شمشیرش کشیده بهر ما
      رقص شمشیرش مگر پیدا نبود
      قصه های پر رجز معنا نبود
      از چه خود را هی به خواب افکنده ای
      یا برای حال ما شرمنده ای
      شاهدان شهدی بود در کام کس
      هست در راهش بسی گر خار و خس
      اتحاد و اتفاق و گفتمان
      هست چراغ راه ما در شاهدان
      شاهد شمعیم که چون پروانه سوخت
      هم رفیق آن که را کاشانه سوخت
      دور گشتند گر رفیقان زین دیار
      یاد آریم روزگار پر شمار
      تا غریبانه نگویند از وطن
      یا نبارد اشک غم آن بی محن
      قصه ی هجران دوری سخت نیست
      چون که تاریخ مزینان گفتنی است
      این حسودان را حسد بیچاره کرد
      شرشان بند مسد را پاره کرد
      آتش افروزی شده گر کارشان
      از چه رو گشتید شما اغفال شان؟
      تو نخواندی شعر جان افراز را
      از لسان الغیب در شیراز را؟
      «ما ز یاران چشم یاری داشتیم
      خود غلط بود آنچه می پنداشتیم»
      با مزینانی مگو از اتفاق
      راه خود را تو جدا کن از نفاق
      حضرت مولا که خیبر را گشود
      خصم دون خون در دل او می نمود
      نیمه شب نالید و سر در چاه کرد
      شکوه ها با درد و هم صد آه کرد
      جنگ صفین را به یاد آور رفیق
      تا شناسی رنج مولا را دقیق
      در سقیفه شور شورایی چه کرد
      با علی آن قوم یغمایی چه کرد
      جور نامردان در جنگ جمل
      جامه ی عثمان کشیده در بغل
      پس کشیدند نقشه های انتقام
      تیغ خود را هم کشیدند از نیام
      این همه گفتم که تو بیدار شوی
      نی ز این گفتار دگر بیمار شوی
      می شود رسوای عالم آن که او
      با حقیقت گر که گردد روبرو
      این سخن بشنو به رحمان و رحیم
      شو رها از بند شیطان رجیم
      ارسال پاسخ
      علی معصومی
      يکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱ ۰۰:۴۳
      خندانک خندانک خندانک
      سیدیحیی حسینی
      سیدیحیی حسینی
      سه شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۱ ۲۳:۳۱
      باسلام

      استادوادیب شاعربزرگ
      بسیارمعززعلی معصومی
      ازاستادان صاحب قلم سایت شعرنو

      جناب معصومی
      ازحُسن نظروهمدلی بزرگ سرورم کمال تشکر
      زنده ومالامال ازالطاف لایزال الهی

      ارجمندم
      _____________
      که نیست
      من فقط یک دشت بی پائیز می خواهم که نیست
      شاخه ای از غنچه ها لبریز می خواهم که نیست
      گرچه مانند مترسک ها به بادم داده اند
      سبزه ای در پهنه جالیز می خواهم که نیست
      مثل هر آئینه مشتاق نگاهم ای دریغ
      گوشه ای از چشم سحرآمیز می خواهم که نیست
      ای فدای تیر مژگانی که مستم می کند
      دشنه ای از ناوک خونریز می خواهم که نیست
      آتشم زد هق هق صوت شبآویزان شب
      نکته ای از خنده های ریز می خواهم که نیست
      در کویر آباد حسرت زندگانی تا به کی
      آبشار و دره ای مهریز می خواهم که نیست
      کفتری را سمت آزادی رها کردم ولی
      بال پروازی برایش نیز می خواهم که نیست



      درودها
      🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      رحیم فخوری
      يکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱ ۰۱:۰۲
      درود بر همگان !آقا ما ایام جوانی توی کارخونه بزرگی کارمند دون پایینی بودیم واوقات ناهار چون امارکارکنانش بسیار بالا بود باید وقت زیادی را در صف غذا می بودیم کنار دیوار ظروف سلف سرویس کلید بزرگی روی دیوار نصب شده بود ودر کنارش اتیکت زده بودند هر گز فشار ندهید ، من هر وقت جلو این کلید می رسیدم کلی وسوسه می شدم که بزنم یا نزنم تا روزیکه وسوسه بر ما غالب آمد و و کلیده را فشردیم آقا یک آژیری دست به فریاد برد که تمام نیرو های نظامی و آتش نشانی و مدیریت های بحران همه به حالت اماده باش در آمدند و همین وسوسه باعث شد نصف حقوق ماهیانه مون ما را جریمه کنند خلاصه که همون وسوسه الان در شعر ناب یقه مو گرفت که دگمه صفحه سبز را بزنم از عاقبتش بیخبرم استاد ملحق چقدر جریمه ام خواهد 😀⚘⚘⚘🙏
      احمدی زاده(ملحق)
      احمدی زاده(ملحق)
      يکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱ ۰۱:۲۴
      سلام بدون جریمه ولی دیگه نکن افرین داداش خوبم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سیدیحیی حسینی
      سیدیحیی حسینی
      سه شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۱ ۲۳:۴۳
      سلام

      استادشاعروادیب
      رحیم فخوری
      ازحضور صمیمی تان
      محظوظ و
      به خودمیبالم ....اوستا کریم


      کودکش را به کول بسته بود
      با صلیب چادرش
      زنی که تا کمر
      رفته بود درون شکم آشغالدون
      دنبال لقمه نانی
      نالید نگه گریست کودکش
      اززخم تیغی که خورد به دستش
      اول بزحمت ، سرش آمد بالا
      بعد دستش با دسته گلی لهیده
      برق نگاهش جلائی داد
      به گلهای سفید و بنفش
      از رهگذری پرسید؟
      : امروز چندم برج است؟
      : بیستم
      : کدوم ماه؟
      : ماه مهر
      : گلفروشی کجاست؟
      : نمی خرن خانم!
      : نمی فروشم
      : پس چی؟
      : می خوام نو نواش کنم
      : برای چی؟
      : شب شوهرم خوشحال میشه
      ماهم آدمیم مثلن
      صبحم میدم دست دخترم
      ببره واسه خانم معلم
      رهگذر غش کرد
      زن خندید
      اوستا کریم گریست

      # اوستا رحیم


      اوستا کریم شا خوب اومدی#👍
      🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      رحیم فخوری
      يکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱ ۰۱:۰۳
      پس چرا سبز نشد ؟؟؟😀
      رحیم فخوری
      يکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱ ۰۱:۲۰
      درود بر همه ادیبان فرهیخته نابزنین😀آقاما ایام جوانی تو یه کارخونه وسیع و بزرگی یه کارمند کوچولو بودیم اوقات صرف ناهار مجبور بودیم در رستوران بزرگش ساعتی را در صف خالی شدن میز و صندلی وایستیم روی دیوار میز ظروف سلف سرویس یه کلید گنده ای نصب شده بود ورویش اتیکت زده بودند هرگز فشار ندهید ،هروقت جلو این کلیده می رسیدم یک وسوسه ای یقمو می گرفت که فشار بده ...اگه بنا بر این باشد که فشار داده نشود پس برای چی کار گذاشته اند ، آقا بالاخره یکروزی این وسوسه بر عقل ما غالب آمد و ما زنگه را فشردیم لامذهب یک آژیری بفریاد در آورد که همه نیروهای امنیتی و انتظامی وزمینی و هوایی وآتش نشانی به حال آماده باش در آمدند خلاصه انروز وسوسه باعث شد نصف حقوق ماهیانه را جریمه بپردازیم ، الانهم مدتها بود که وسوسه می شدم این کلید صفحه سبزو بزنم تا قسمتمان شد که امشب کلید ه را فشردیم حالا استاد ملحق چقدر جریمه مون خواهد کرد خدا عالم است😀🙏⚘
      احمدی زاده(ملحق)
      احمدی زاده(ملحق)
      يکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱ ۰۱:۲۴
      سلام بدون جریمه ولی دیگه نکن افرین داداش خوبم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      رحیم فخوری
      رحیم فخوری
      يکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱ ۰۱:۳۳
      همینکه شما را زیارت کردم می ارزید حتی به جریمه اش . داداش با مرام خیلی مخلصیم ⚘🙏واقعیتش استاد ملحق باخودم گفتم اخر شبه همه خوابند نگو خود ارباب بیدار است ⚘⚘⚘
      احمدی زاده(ملحق)
      احمدی زاده(ملحق)
      يکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱ ۰۱:۴۶
      شب دراز و قلندران بیدار خاکسار ادبتانم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سیدیحیی حسینی
      سیدیحیی حسینی
      چهارشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۱ ۰۰:۰۸
      سلام وعرض ادب



      و

      درود برقلندران شب
      که موهبت ی دربرابرناحق

      استاداگرسایت کمک مالی به شاعران ضعیف و برای خرید خانه و لوازم جهیزه و ...

      یک اعلامیه یااطلاع یاشماره کارت
      که بعضی بنده های خداهم شایدبخوان سهمی داشته باشند

      ازاین کارخداپسندانه شما بزرگ مردان بسیارخرسند شدم
      بشدت👍

      🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

      هواجان جاویدان
      يکشنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱ ۱۴:۵۹
      شاد و پیروز باشید.
      سیدیحیی حسینی
      سه شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۱ ۲۳:۵۱
      سلام گرم بهجت افزا
      استادوشاعرفرزانه
      جناب جاویدان
      حقیرانه مارامنورکردید
      درودها
      🌷🌷🌷


      برای عشق تو مردم نمی کنی یادم؟!
      غم از وجود تو بردم نمی کنی یادم؟!
      به شوق این که بغل گیرم آن تنت یک روز
      چه زخم ها که نخوردم نمی کنی یادم؟!
      اگر نیامده رفتی نگفتمت که چرا
      فقط به خیر سپردم نمی کنی یادم؟!
      نه اهل حرف و گلایه نه طعنه و نیشم
      غمم غمی نشمردم نمی کنی یادم؟!
      بزرگ شهر تو بودم ولی ببین اکنون
      زمانه کرده چه خردم نمی کنی یادم؟!
      بدون شانهٔ قرصت هوا چه طوفانی است
      شبیه شاخهٔ تردم نمی کنی یادم؟!
      تنم به کس نسپردم ولی خیالت را
      به داغ سینه فشردم نمی کنی یادم؟!
      «هواجان جاویدان»
      havaajaa

      🌹🌹🌹🌹🌹🌹
      محمد حسنی
      چهارشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۱ ۱۵:۳۹
      درود بسیار زیبا و عمیق بود
      قلمتان نویسا
      در پناه خدا خندانک
      سیدیحیی حسینی
      پنجشنبه ۲۶ آبان ۱۴۰۱ ۲۰:۱۱
      درود

      استا حسنی
      شاعرفرزانه ازحضورمحظوظم



      بغض های ترک برداشته

      حرف های خاموش

      لام تا کام سکوت
      زندانی بیان است

      و حق
      که در اسارت مرده

      نافش را با شعار بریده اند
      حماسه حماسه

      ماه پشت ابر مانده

      برگرد به زندان
      دوباره سکوت بیان کن

      و چند رکعتی نماز باران بخوان
      شاید ببارد

      و این تظاهرات
      ریخته در خیابان ها را پاک کند

      محمد حسنی

      👍✊✊🙏🏻✌🌹🌹🌹🌹
      شبنم حکیم هاشمی
      دوشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۱ ۱۸:۰۲
      🌷🌷
      سیدیحیی حسینی
      سیدیحیی حسینی
      دوشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۱ ۲۳:۲۸
      سلام

      درودبرشما شاعره مکرمه
      شبنم حکیم هاشمی
      که قلب شاعرو
      روح فرشته دارید
      هرگزبلدنیستیدبدباشید.

      درودها
      🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌹🌹🌹
      ارسال پاسخ
      محمد فاضلی نژاد
      سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ۰۰:۳۹
      درود بیکران به نگاه زیبا و ژرف و عمیق شما جناب حسینی عزیز
      بسیار زیبا قلم زدید خندانک خندانک خندانک خندانک
      سیدیحیی حسینی
      سیدیحیی حسینی
      پنجشنبه ۱ دی ۱۴۰۱ ۰۱:۴۶

      سلام


      استادفاضلی نژاد
      باامتنان ازتفــــــــــــــــــــقد
      وامدارار کلک زرینـــتانم

      💙💙💙💙💙💙💙💙🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
      خداوند در سایه سار امنش
      شما را سرفراز و پاینده نگهدارد
      زنده مانید به عشق وبسراییـــــــــــد
      ارسال پاسخ
      جواد کاظمی نیک
      جمعه ۲۶ اسفند ۱۴۰۱ ۲۳:۵۵
      دوردبرشما استاد عزیز جناب حسینی بزرگوار وگرامی وگرانقدر بسیار زیبا بود دوردبرشما عالی بود عالی قلم زدید 🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
      🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
      🪻🪻🪻🌹🌹
      ⚘️⚘️⚘️⚘️
      🌺🌺🌺
      🌻🌻
      ❤️🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
      🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
      🪻🪻🪻🌹🌹
      ⚘️⚘️⚘️⚘️
      🌺🌺🌺
      🌻🌻
      ❤️🌻🌺🌻🌺🌻🌺🌻
      🌹⚘️🪻🌹🌸🌸
      🪻🪻🪻🌹🌹
      ⚘️⚘️⚘️⚘️
      🌺🌺🌺
      🌻🌻
      ❤️
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      شنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۱ ۱۴:۳۹
      سلام بزرگوار
      قلمتان نویسا خندانک
      خندانک
      سیدیحیی حسینی
      شنبه ۲۵ شهريور ۱۴۰۲ ۰۴:۵۵
      استادسلام



      سپاس ازحضورمستمر. صمیمانه تان

      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱ ۰۰:۳۱
      سلام و عرض ادب
      زیبا بود
      موفق باشید و سربلند
      🌼🌼🌼
      سیدیحیی حسینی
      سیدیحیی حسینی
      سه شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۱ ۲۲:۴۹

      باسلام ودرودها

      استادفرزانه باامتنان ازتفقد

      برقصاندخداوند.
      جهانت را
      به سازتو...
      خورشیدزندگی تان پرنورباد
      🌹✌🤲🏼


      بسم الله الرحمن الرحیم🌼

      من از تبارِ مجانینِ سیصد و اندی
      شکوهِ شوکتِ جغرافیایِ مِهر اَفروز
      حکایتِ شبِ سرما ،تولدِ خورشید
      هزاره ی غمِ پنهانِ صد عمو نوروز
      ****
      نشسته رویِ اجاقِ همیشه کورِ زمان
      به شب نشینیِ اوهامِ بی سَر و سَربند
      حقیقتی که برایش خیال می بافم
      پناه برده به دیوارِ ترس هایِ بلند
      ****
      دلم شبیهِ عروسی که درد می زاید
      اسیرِحجله ی دامادِ کورِ افیونی
      تمامِ هستی خود را در آخر پاییز
      سپرده دست به دستِ دو گویِ اَریونی
      ****
      قسم که خاک نشسته به پیکرِ تقدیر
      هنوز حادثه سازِ هزار دیروز است
      نگاهِ منتظرم در بهارِ سینوسی
      هنوز ماتمِ هجرانِ تو جهان سوز است
      ****
      و باز آخر قصه، هَوا ،هَوای تو شد
      از این تَبانی عشق و شعور بیزارم
      شِکن شِکن شده های کلافِ مغزم را
      میانِ بطنِ چپِ قلبِ خویش میکارم

      ارسال پاسخ
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      شنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۱ ۲۰:۲۴
      سلام بزرگوار


      قلمتان نوبسا

      🌹🌹🌹🌹🌹🌻🌻🌻🌻🌺🌺🌺🌺
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0