سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
|
|
زیر آوار نبود تو دفن می شوم
روحم را تا مرز چشمان تو پیش میکشم
تو چشمانت را میبندی و روح من پر می ک
|
|
|
|
|
ماه را در برکه مانند گُهر می دارد آب ..
|
|
|
|
|
یکی بودیکی نبود
یکی بود دلش شکسته بود
|
|
|
|
|
دروغهایی که باورمان شده است که راست هستند
اما.......
|
|
|
|
|
یاد دل دیوانه هم ساغر و پیمانه
هرگز نرود از یاد آن محفل جانانه
|
|
|
|
|
عراق تا خراسان به رقص آمده اند
|
|
|
|
|
دیده بودی پیچک برقصد در اغوش خار؟
بپیچد به سر و پای دار؟
|
|
|
|
|
پدر!
حجم خانه پُر است از فقر
|
|
|
|
|
وقتش که شد تمام تنش درد میکند
وقتش که شد تنش عرق سرد میکند
هی پلکهاش میپرد و اشک میزند
|
|
|
|
|
امتیاز ی بی همتا ست
آسمانم صاف
لبم شیرین
گوشتم نرم
|
|
|
|
|
آن که دستم را گرفت خوش نام شد
جای او در قلب من آباد شد
خانه ایی از جنس احساس ساختم
من برای عشق او
|
|
|
|
|
هیچ وقت سعی نکنیم از نقطه ضعف کسی برای تصاحب عشقش استفاده کنیم
|
|
|
|
|
از عشق ، غم مشترکش ، قسمت ما شد...
|
|
|
|
|
یک خواهش بزرگ بر دیوار دلم
|
|
|
|
|
چـــو تـــــــــاب گیسوی دلبر ســـــــــــــحرگاهان برانگیزد /
زهـــــــــــــــر تاب ســـــر زلف
|
|
|
|
|
" خواجوی " پیر یاد ِ
زاینده رود میکرد ...
|
|
|
|
|
یک رابطه سپید میان دو مورچه سیاه میبینم
و چهار کف پای عاشق که از دور به چای خوردن مورچگان حسادت میک
|
|
|
|
|
عقل میگفتش بنوش،عشق نهی ازآن
|
|
|
|
|
گرگها منتظرند
تا آخرین
استخوان هایم راهم
بجوند ولی
تو
|
|
|
|
|
جانی به طریق معرفت ٬حر بدهد...
|
|
|
|
|
توکهمیدانستی
دلمنمیشکند
|
|
|
|
|
طاعتِ من شد ، مسجد و محراب
هیچ ندیده ، دیده به خود خواب
|
|
|
|
|
بوی ریحان و کباب
عطر ِ بِـه های ردیف ِ لب ِ رَف
|
|
|
|
|
پسش چشمت میکند یک هنگ ، هنگ
|
|
|
|
|
غزل روشن كنم از چشم پاييز
چراغ واژه ها شد سهم پاييز
طلو ع ِدست هايي پر تبسم
بپوشاند به شادي
|
|
|
|
|
احساست را از من پس بگیر
ای حضورت آرامش حسی غریب.........
|
|
|
|
|
گویی، ...س...ا...های...ا... هر دَم،
پنجۀ داری است بر حلقِ
سرود اعتراض!!!
|
|
|
|
|
مسئله هر چه هست حل شدنی ست
|
|
|
|
|
برروی انگشتش چسان زیباست انگشتر
|
|
|
|
|
کاشکی برگردد ٬ روزهـــایِ عالی
بهترین هارفتند٬جایِ آنان خالی
|
|
|
|
|
من و تو ساکن اینجا بودیم
یک جزیره وسط دریاها
قفسی بود ولی با تو قفس معنی پرواز به آزادی بود
و من
|
|
|
|
|
تمام وجودم پر از آشوب میشود
که مبادا در این هیاهوی جمعیت
دستانت از دستانم رها شود
|
|
|
|
|
هم ما و هم تمام شما را فروختند...
|
|
|
|
|
جدال بید و باد و سقوط برگ پاییز
نشکفتن های رویا این غروب غم انگیز
|
|
|
|
|
در امتداد شب، این کوچه ها خوابن
گل های داوودی از ریشه بی آبن
|
|
|
|
|
اگر گیاه آبی بود......
آسمان سبز.......
در مزرعه ای آبی......
" زیبایی زاده میل است "
|
|
|
|
|
عقل بر دیوانه لازم نیست نوعی آفت ست ..
|
|
|
|
|
در عصرهایی یکسان و هم شکل
که انگار.....نه خوابی نه بیدار
|
|
|
|
|
دلم بی یاد تو کاری نداره
به غیر از گریه و زاری نداره
|
|
|
|
|
✨✨
✨
انکار نکن عشق به ابراز قشنگ است
هر قدر که تکرار شود باز قشنگ است
میدانم و میخوانمش
|
|
|
|
|
آخرین عشق
پیوسته دلم باهاته
پیوسته چشام به راته
آهسته بخون تو گوشم
بی تو زندگی محاله
بذار
|
|
|
|
|
مرد بارانی من ، برگرد وپاییز مرا دائمی کن
من تشنه ی باران چشم هایت هستم
مرد بارانی من برگرد و ای
|
|
|
|
|
Arty:
میان خروار ها خاطره
که از کنار چشمم میگذرند
گم شدم
گمشدم٬چون کسی که مرا پیدا کرد
انسا
|
|
|
|
|
من جوان می دهم این اخبار
نه از روی شوق بلکه بالاجبار
ای جوان زیرک باش و بیدار
که نزدیک است ز
|
|
|
|
|
قسمت و روزي و پيشاني نوشت دل ما
از فراق تو به صدباره فقط زار زدن
|
|
|
|
|
بی تو بهار هم به حقیقت بهار نیست
هیچ عشرتی به رهگذر روزگار نیست
|
|
|
|
|
بنگر که مهرهی این دنیا شدیم ماها ......... همچون رنگ روز و شب ، بشدیم سیاه و سفیدم در این دنیای غمها ....
|
|
|
|
|
نقطه سر خط
حواسم هست
متن زندگیت به پایان رسید
|
|
|
|
|
شهد شیرین لبانت را ، عسل نامیده اند
لحظه ای دور از تو بودن را ، اجل نامیده اند ...
|
|
|
|
|
بار دیگرم می ده، با ردای نصرانی
در کوی مسیحایت گم شوم به آسانی
|
|
|
|
|
شبها به کنجی میخزم ، نجوایِ پنهانی کنم
|
|
|
|
|
باز پاییز با برگ های ریز آمد..
فصل غم انگیز...
|
|
|
|
|
گهی مستم گهی هوشیار گهی خوابم گهی بیدار
من دیوانه را آیا کسی آید کند تیمار
|
|
|
|
|
...کاش نباشد دگر بر سر نیزه سری
|
|
|
|
|
كنون از آسمان سرخ مى ترسم
ز شوق رفتن اميد از آوند خشكيده
ز نسل ماورا مايوس و بى طاقت
.....
|
|
|
|
|
سپرده بودن که شکایت نکن
هرچی رو که دیدی حکایت نکن
خرده نگیر بیخود قضاوت نکن
به شیش و هشت ما حسادت
|
|
|
|
|
از تو ممنونم که با من صبر کردی، مهربان بودی
در قفس رویای پروازم میان آسمان بودی
|
|
|
|
|
به نام او که اوست
قصه کوتاه کن
يا که بيا
يا که بر ريشه خشکيده من تيشه بزن
يا که در سايه سبز
|
|
|
|
|
عاشقانه هایم
تمامی
ندارند
تا
|
|
|
|
|
تو را بوئیدم
از شعرت عطر سوختهٔ واژه ها آمد
|
|
|
|
|
ایکه دل از اهل عالم میبری
|
|
|
|
|
خانه داری
درمن اما..........
|
|
|
|
|
کجاست مهره ی مارم ، مرا نگاه کنی....
|
|
|
|
|
با هرچه عشق نام "تو" را می توان نوشت!
|
|
|
|
|
موشهاپنهاندراین دیوارها
دیدهامازدلبرانازارها
|
|
|
|
|
توی دادگاه عدل زمینی یک اکسیژن به خوابی بدهکار است
سر صبح بود و ساعت شش
..............
سلام ...
|
|
|
|
|
نگفتی سر به صحرا میبرم من ؟
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۶۳ پست فعال در ۱۵۴۸ صفحه |