چهارشنبه ۵ دی
معشوق ناپیدا شعری از حبیب رضایی رازلیقی
از دفتر یاس نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۳۰ مهر ۱۳۹۵ ۰۰:۴۴ شماره ثبت ۵۱۰۲۲
بازدید : ۵۴۷ | نظرات : ۷
|
دفاتر شعر حبیب رضایی رازلیقی
آخرین اشعار ناب حبیب رضایی رازلیقی
|
(معشوقِ ناپیـدا )
شبها به کُنجی میخـزم ، نجوایِ پنهانی کنم
سُکنـا کنم میخانه را ، با باده پیمانـی کنـم
دادم به راهَت زندگی ، جانی نمانده درتنَم
رُخ را نما ای یارِ من ، دیدارِ پایانی کنم
گاهی نشینم درگُذَر ، دوزَم دو چشمم براُفق
شاید نشانی شد زِ تو ، مَحفل چراغانی کنم
گویا فقط درمیکده ، دیدارحاصل میشود
گرخوانَدَم با جان و دل ، درصحنه طوفانی کنم
بیتـاب و نا آرام دل ، همچون فِشارَد سینـه ام
کی میشود تابَد رُخَت ، تا دست اَفشانی کنم
افتاده گیسو بررُخَت ، اَبری کُند خورشیدِ من
کی وقتِ تابیـدن شوَد ، تا جان اَرزانی کنم
دائـم کنـارم بوده ای ، فریاد غافل بوده ام
عَطرت کفایت میکند ، بر زخم درمانی کنم
دیدارِ رویت کی شوَد ، پیرم نموده هجر تو
جانم فدایت می شود ، جانانه احسانـی کنم
صحرایِ دور افتاده ام ، یارا کویرِ تشنه ام
بـارانِ لطفـت بر تنـَم ، بارَد سلیمانـی کنـم
نا دیده رُخ را عاشقـم ، دیوانـه ام در حیـرتم
شمعی ومن پروانه ام ، چون زنده سوزانی کنم
تا پرده را بالا زنی . دل می تپد در سینه ام
از یُمنِ دیدارت شوَم ، شاعر غزل خوانی کنم
شبها شده ذکرِ لبم ، عَجِّل فَرَج را ای خدا
اشکِ"حبیبت" را نِگَر ، سجـّاده بارانـی کنم
.........حبیب رضایی رازلیقی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وزن مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن بحر رجز مثمن سالم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.