سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        معشوق ناپیدا

        شعری از

        حبیب رضایی رازلیقی

        از دفتر یاس نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۳۰ مهر ۱۳۹۵ ۰۰:۴۴ شماره ثبت ۵۱۰۲۲
          بازدید : ۵۴۵   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حبیب رضایی رازلیقی

          
        (معشوقِ ناپیـدا )
         
        شبها به کُنجی میخـزم ، نجوایِ پنهانی کنم 
        سُکنـا کنم میخانه را ، با باده پیمانـی کنـم
         
        دادم به راهَت زندگی ، جانی نمانده درتنَم 
        رُخ را نما ای یارِ من ، دیدارِ پایانی کنم
        گاهی نشینم درگُذَر ، دوزَم دو چشمم براُفق 
        شاید نشانی شد زِ تو ، مَحفل چراغانی کنم
         
        گویا فقط درمیکده ، دیدارحاصل میشود
        گرخوانَدَم با جان و دل ، درصحنه طوفانی کنم
         
        بیتـاب و نا آرام دل ، همچون فِشارَد سینـه ام 
        کی میشود تابَد رُخَت ، تا دست اَفشانی کنم
         
        افتاده گیسو بررُخَت ، اَبری کُند خورشیدِ من 
        کی وقتِ تابیـدن شوَد ، تا جان اَرزانی کنم
         
        دائـم کنـارم بوده ای ، فریاد غافل بوده ام 
        عَطرت کفایت میکند ، بر زخم درمانی کنم
         
        دیدارِ رویت کی شوَد ، پیرم نموده هجر تو 
        جانم فدایت می شود ، جانانه احسانـی کنم
         
        صحرایِ دور افتاده ام ، یارا کویرِ تشنه ام 
        بـارانِ لطفـت بر تنـَم ، بارَد سلیمانـی کنـم
         
        نا دیده رُخ را عاشقـم ، دیوانـه ام در حیـرتم 
        شمعی ومن پروانه ام ، چون زنده سوزانی کنم
         
        تا پرده را بالا زنی . دل می تپد در سینه ام 
        از یُمنِ دیدارت شوَم ، شاعر غزل خوانی کنم
         
        شبها شده ذکرِ لبم ، عَجِّل فَرَج را ای خدا 
        اشکِ"حبیبت" را نِگَر ، سجـّاده بارانـی کنم 
        .........حبیب رضایی رازلیقی
        ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
         وزن مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن بحر رجز مثمن سالم
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        شنبه ۱ آبان ۱۳۹۵ ۰۷:۲۶
        خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱ آبان ۱۳۹۵ ۱۵:۱۵
        درود گرامی
        مناجاتی زیبا و دلپذیر خندانک
        تکتم آقابالازاده
        شنبه ۱ آبان ۱۳۹۵ ۱۱:۳۷
        سلام و درود
        بسیاررر عالی خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        صحرایِ دور افتاده ام ، یارا کویرِ تشنه ام
        بـارانِ لطفـت بر تنـَم ، بارَد سلیمانـی کنـم
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مانا باشید خندانک خندانک خندانک
        یاسررشیدپور
        دوشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۵ ۰۰:۵۱
        سلام بزرگوار
        بسیار عالی بود
        سپاس فراوان
        🌺🌺🌺🌺🌺🌺
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4