سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
|
|
من بزرگ تر از
حواسِ انگشتانت
|
|
|
|
|
که این ها را همه زیبا ببینی...
|
|
|
|
|
صبح یعنی فرصتی دیگر برای عاشقی
|
|
|
|
|
روزعاشوراست به دقت بنگرید،
هردم آن را به ذهن ها بسپرید؛
|
|
|
|
|
شگفت هیولایی است د...ل... د...
که گر در راه پرواز*،
بمانی پایدار،
تو را سنگ میزند
تا پا
|
|
|
|
|
حصا رها را بشکن
زنجیرها را پا ره کن
و ببین چگونه کلیدها ی سرنوشت
درصند وقچۀ دستا ن تو
|
|
|
|
|
ابوالفضل و فرات،ای داد و بیداد...
|
|
|
|
|
بیا ساقی تو می در کام ما ریز
|
|
|
|
|
آنکه در صحرای جانم جان گرفت
|
|
|
|
|
پر از آتش، پر از درد است این زن
بپا از خشم او گرد است این زن
|
|
|
|
|
می پیچه باز تو گوشم
کمی صدای پایـــــــــــــــیز
|
|
|
|
|
همه میدانند پسرها انس بیشتری با مادرشان دارند
|
|
|
|
|
لاشخورها
منتظر آخرین
شلیک گلوله
از تانکهای
به گل
نشسته اند
|
|
|
|
|
دیگر چه کند که خاک بر سر شد آب................
|
|
|
|
|
كودكم در كوچه هاى سرد شب گم گشته است
اين نشانى سينه ى بى كينه ى بيمار داشت
|
|
|
|
|
دلم شکسته خدایا هوای پَر دارم
|
|
|
|
|
مثل یک انصراف تحصیلی
تو اتاقم شبیه باروتم
چکمه ، تفنگ ، نارنجک
نقشه جنگ روی تابوتم
...
عل
|
|
|
|
|
بر روی دوش مانده فقط بار بی کسی /
باید سرود یکسره اشعار بی کسی /
در جمع بی کسان و کسان، ناکسان ک
|
|
|
|
|
ای نگهت پنجره آفتاب
پنجره بگشای وبه جانم بتاب
ای رخ رعنای
|
|
|
|
|
عشق من به تو
کاری
بیهوده و ابلهانه بود
مثل..
|
|
|
|
|
حیوان سخنگو را ، گر چنگ نباشد
هم لاله برقص آید هم جنگ نباشد
|
|
|
|
|
زمین کربلا ،خون،نینوا،حشری به پا شد
گلاب زلف او در واقعه،نشری به پا شد
الا ای لحظه های مانده بر خو
|
|
|
|
|
گفتم عصایدستمنپیرمیشوی
|
|
|
|
|
گاهی باید از قوطی شعرها
بیرون زد...
|
|
|
|
|
تکلم نامت آسان نیست
برای من که تلفظ را سکوت
معنا کرده ام .
|
|
|
|
|
سینه ام حسرت آغوش ، شدیدا دارد
|
|
|
|
|
سر فراز و نشانه ی عشق است
شاهد بی کرانه ی عشق است
|
|
|
|
|
باید این شعر را می نوشتم...
|
|
|
|
|
خسته شدم کرب و بلا من از این فاصله
|
|
|
|
|
حس بودن
سپيد است مثل ياس
بزرگ است با رنگ خدا
زبانش چشمه جوشان واژه هاي مقدس
در طراوت وحي همكلام
|
|
|
|
|
ای حسین ای یکه تاز راه عشق
در عزایت دل مکرر میزند
|
|
|
|
|
درخت دلی ار که آتش بگیرد....
|
|
|
|
|
آب از دل نهر حزین ، فریاد میدارد چنین
صد غصّه باید بیش از این ، بر این سیه اندیشهگان
|
|
|
|
|
شـده هرقطره ی خون، جوهـری تا.......
|
|
|
|
|
بیا دف بزنیم.....بیا دف بزنیم
|
|
|
|
|
ای تو در رگهای احساسم شبیه رود جاری
چون من آیا در گلوی لحظه هایت بغض داری؟
این منم چون قاب خالی
|
|
|
|
|
مشق شب قصه ی دوست داشتن تو...
|
|
|
|
|
سیگارها را دود می کند
تاآخرین رمق خودرا هم بگیرد
این آخرین سیگار است
بگذار دود کند
|
|
|
|
|
هر سوست خروش دردفریاد ازین بیداد/
زنجیر شده تن ها تیشه زده اند بنیاد
|
|
|
|
|
من عاشق ثانيه هاى نوشتنم
زمان بى مكان
مستانه مى كند
واژگان سپيد مرا
نوشيدن انديشه هاى بكر
|
|
|
|
|
آنقدر کشت غم از غیرت شمشیر مرا
|
|
|
|
|
تن هایتان سرودند
سبزترین شعر تاریخ را
|
|
|
|
|
رخت تن این شهر ، دگرباره سیاه است ...
شور و شعف و رقص و خوشی ، خنده ، گناه است!
هی اشک و سر و س
|
|
|
|
|
تضمین از حضرت حافظ
سرّیست بدل گویم ،با آنکه امین باشد
ایجاز بگویم گر، ترسم که کمین باشد
شعری بسر
|
|
|
|
|
قدر است شبی را که در این خانه تو باشی
هرچند بزک کرده و آسوده بخوابی
سخت است نظر بازی و معشوقه
|
|
|
|
|
گرگ میمیرد به حکم روزگار
از شمار مرده خوار کم میشود
|
|
|
|
|
پرتاب کند سه شعبه تیری به گلو.......
|
|
|
|
|
بلوغ دین و ایمانم حسین است
غرور و شوق چشمانم حسین است
|
|
|
|
|
هلا شهیدان کربلایی که نشکفد جز به نامتان گل
مقامتان گل ، قیامتان گل، امامتان گل، سلامتان گل
|
|
|
|
|
بر بند بند خاطراتم نام تو هست ...
|
|
|
|
|
شاهد زخم هزاران لاله ی داغم هنوز
ای که روید لاله ها در دشت گیسوی شما
|
|
|
|
|
ذره ای هرم عطش دارم ولی غم بیشتر
زخم برمن می زند عشق تو ماتم بیشتر
این جهان هم خوب فهمده است ا
|
|
|
|
|
خونِ دل از دیدگانم میفشانم یا حسین
آتشی افتاده برهستی و جانم یا حسین
|
|
|
|
|
حمله ایی آغاز شد با یک صدا//
لشکر دشمن ز نهر آمد جدا
|
|
|
|
|
«مَه» روشنگر و مهر،
مانند خورشید،
دریغ نمیدارد سایهاش را
حتّی زِ دشمنانِ
پُرت...دید...!!!
|
|
|
|
|
نه حادثه بودی
نه اتفاق
و نه رویدادی تاریخی
|
|
|
|
|
پاییز را با خودت آوردی...
|
|
|
|
|
خیال باطل ترانه اب برای دل غمین
|
|
|
|
|
ماهتاب بدر کامل را چه تابان دیده ام
عکس ماهش را درون برکِه لرزان دیده ام
|
|
|
|
|
تو نداي مهر در پاييز شعر
كي سكوتم را ترانه مي كني؟
|
|
|
|
|
شگوفه سار
قشنگ کلام تو و شوخ و شنگ سرشتت
خدات اینگونه تقدیر برات بنوشتت
زتوست عسلی لبخند زتوست گر
|
|
|
|
|
بعد از تو از این بودنم، حالم بهم خورده
انگار مدتهاست در من ، یکنفر مرده
|
|
|
|
|
می شود صد درد را با چاه گفت
می شود صد داغ را در دل نهفت
|
|
|
|
|
خیال می کنم تویی قرار بی قرارها
|
|
|
|
|
باید تمام می شدم در خــود
باهـمه ی دردهـا و رنــــــج هایی
که در هم تنیـده با،
نابسامانی های دنیا
|
|
|
|
|
از جام دل چو خون مرا نوش میکنی
آواز و سوز سینه ما گوش میکنی؟
مخمور جام عشق منم، لعل تو شراب
عطش
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۶۳ پست فعال در ۱۵۴۸ صفحه |