سه شنبه ۱۸ دی
اشعار دفتر شعرِ شاعرشدن برای تو شاعر اصغراروجی(غریب)
|
|
مرداب
خلوت مردابم اما خالی از نیلوفرم
بوی غربت می دهدتنهایی پهناورم
تک درختی پیروخشکم درکویری
|
|
|
|
|
پریشونم پریشون نگاهت
شدم بیمارومجنون نگاهت
|
|
|
|
|
پنهانی وپیدایی
درکوچه احساسم پنهانی وپیدایی
چون خاطرم از پیشت هرگزنرود جایی
بی
|
|
|
|
|
گلبوسه
دل من بی توکجا شوق تپیدن دارد
بی توحتا نفسم میل بریدن دارد
|
|
|
|
|
چشم تو به سبک آذری می رقصد
گیسوی توزیرروسری می رقصد
وقتی که به یادت غزلی
|
|
|
|
|
باورنکرد
گفته بوداز غم رهایم می کند اخر نکرد
ازدل من هیچ دل را عشق ویرانتر نکرد
ازپریشانحالی
|
|
|
|
|
اشگها اهسته می لغزند از چشمان خسته
گردغم برچهره ی زرد وپریشانم نشسته
|
|
|
|
|
هنوزهم عاشقت هست هنوزهم دوستت دارم
هنوز هم من به باد چشم بیمار تو بیمارم
|
|
|
|
|
درغم تنهایی ام هردم صدایت می کنم
باوجودت هرزمان شکرخد ایت می کنم
|
|
|
|
|
گفته ام با غزلی شرح پریشانی خود
قصه ی کوچ تووبی سروسامانی خود
|
|
|
|
|
نروکه فصل جدایی همیشه دل گیراست
نروکه که بی تو به پایم همیشه زنجیر است
|
|
|
|
|
هیچ کس مثل توجذاب وتماشایی نیست
جزتودر هیچ کسی این همه زیبایی نیست
غزل عشق به جز چشم دل ارای تون
|
|
|
|
|
اه از قامت شمشادوتماشایی تو
همه جاوردزبان است دل ارایی تو
بایداز اتش چشمان تو پرهیز نمود
فتنه ه
|
|
|
|
|
به هم می ریزم
می روی و من اواره به هم می ریزم
بازازهرغزلم ناله وغم می ریزم
میروی پشت سرت
|
|
|
|
|
رفت اما رفتنتش ار من چه تاوانی گرفت
اسمان چشم من ان شب چه بارانی گرفت
|
|
|
|
|
من ان ابردلگیروبارانی ام
که در اسمان توزندانی ام
هواگربهاریست اما هنوز
گرفتارسوز زمستانی ام
|
|
|
|
|
تامی گذری با ناز من می نگرم غمگین
ای سرخی لبهایت از خون دلم رنگین
|
|
|
|
|
یا گره از کار من واکن ویا از روسری
طاقت وصبرم سرامد دلربای اذری
|
|
|
|
|
امدودرسینه صداشوب برپا کردورفت
گریه کردم اشگهایم راتماشاکردورفت
|
|
|
|
|
مرا چون سایه دنبالت کشاندی
ولی یک لحظه هم پیشم نماندی
دلی دادم به تو باصدامیدی
که ان راهم به خاکس
|
|
|
|
|
بگذار که با گریه بگویم سخنم را
دلدادگی وقصه ی عاشق شدنم را
|
|
|
|
|
غزلهایت روان وبهترین اند
رباعیهای چشمت اتشین اند
دوبیتی های شیرین لبانت
همیشه بردل وجان می نشین
|
|
|
|
|
تنها گریستم
دیشب به یادچشم تویک دریا گریستم
تنها توراسرودم وتنها گریستم
|
|
|
|
|
تواز هرغزالی دلاراتری
توازماه وخورشیدزیباتری
|
|
|
|
|
درعشق توپیموده ام دشوارهارا
هموارسازم سختی دیدارهارا
یک واحدازاوارگی راپاس کردم
|
|
|
|
|
شب است وخلوتم ازانتظارلبرز است
بیا که بی تو نگاه ودلم غم انگیز است
سکوت تلخ اطاق است وعکس چشمانت
|
|
|
|
|
درسینه تل انبارنمودم گله هارا
تااینکه پریشان نکنم حوصله هارا
بازیروبم عشق چه بایدکنداین دل
ای
|
|
|
|
|
انتظاری جانفرساست
تومرا شکستی ومن بغضم را
نه توامدی
نه مهرت ازدل رفت
|
|
|
|
|
درنبودت بادلم ابربهاری گریه کرد
شمع بی پروانه با چشم انتظاری گریه کرد
|
|
|
|
|
شکفته این غزلم درغزلسرای غریب
به شهرسبز غزل مانده رد پای غریب
|
|
|
|
|
محرم درمحرم بود بی تو
دلم لبریز از غم بود بی تو
سفربودم ولی فکروخیالم
دمادم تلخ ودرهم بود بی تو
|
|
|
|
|
مثل گیسویش دل ماراپریشان کردورفت
آن پری رویی که ازمن روی پنهان کردورفت
بانوی اردیبهشتش خوانده
|
|
|
|
|
ای نگهت پنجره ی آفتاب
پنجره بگشای وبه جانم بتاب
ای رخ رعنای توتصویر عشق
|
|
|
|
|
ای نگهت پنجره آفتاب
پنجره بگشای وبه جانم بتاب
ای رخ رعنای
|
|
|