سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 27 فروردين 1404
    18 شوال 1446
      Wednesday 16 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        ساده ترین درس زندگی این است ،هرگز کسی را آزار نده.ژان ژاک روسو

        چهارشنبه ۲۷ فروردين

        دوبیتی

        شعری از

        اصغراروجی(غریب)

        از دفتر شاعرشدن برای تو نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۶ ۱۳:۳۴ شماره ثبت ۶۳۰۷۲
          بازدید : ۴۹۶   |    نظرات : ۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        غزلهایت روان وبهترین اند
        رباعیهای چشمت اتشین اند
        دوبیتی های شیرین لبانت
        همیشه بردل وجان می نشینند
         
        سرودم از سمرقندلبانت
        به شیرینی تاجیک زبانت
        دران شب که اسیرم کرده بودند
         کمانداران شهرابروانت
         
         
        دلم تنگ است ودر عشقت شناور
        که نه احساس کردی ونه باور
        نشستم درنبودت تا شکستم
        امان ازدوری ات الله اکبر
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۳ شاعر این شعر را خوانده اند

        حمیدنوری(احمد)

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        حسين زرتاب

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۶ ۱۶:۱۲
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و دلنشین بود خندانک
        حمیدنوری(احمد)
        يکشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۶ ۱۲:۱۰
        درود دوست شاعرم
        جناب غریب بسیار زیبا سروده ای
        دست مریزاد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        حسين زرتاب
        يکشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۶ ۱۸:۵۱
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        آذر دخت

        روزگاریست که در میخانه خدمت میکنم ااا در لباس فقر کار اهل دولت میکنم
        سیده نسترن طالب زاده

        د ساربانا بار بگشا ز اشتران ااا شهر تبریزست و کوی دلستان ااا درودی دگربار سرکارخانم دکتر حسین زاده شهدخت ادب و عرفان و تعالی ااا اشعلری برگزیده از دیوان استاد بهار بود تقدیم حضور یازان و دوستات ااا دور است از ادب کمترین ااا طعنه و ایذا در محضر سروران عالی قدر ااا ژرف بود ابیات در نگاهم همین ااا با مهر بی مر
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        من متعجبم سلام بانو دکتر طالب زاده نمی دانم سلام و احوال پرستی تان بامن کجا و شعر طعنه دار زهرآگینِ فرومایه خواندن دوستان من یا من کجا ااا خب کدام یک را باور کنم ممنونم از فیض نصایح ملوکانه ی شما بانو واقعا نواختی مان آه و بدرود
        سیده نسترن طالب زاده

        ر مگیر از فرومایگان دوستان اااا که حنظل نکارند در بوستان اااا که ذات نکو آید از خانمان ااا چنان آب نیکو که از اسمان اااا درودتان بانوی معززنیمه شب بهارانه نیکوو بکام
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        هاتفِ جانم صبا گوی ز دلبر خبر ااا عشق بیاوَر مرا اوست نَفَس را اثر ااا سلام شب و روزگارهمگی خوش بداهه بدرود ااا ر

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1